[ گفتگو آزاد | نُسخه 454 ]

[מַברִיק]

دلمون به چی‌ خوش بود به قصه‌ های بابایی و به خوابای با لالایی مامانی و دلمون به چی‌ خوش بود یه آتاری و با ماریو که یه روز اگه رفتیم‌ همه میریم پیش بالایی و من دلم به چی‌ خوش بود به شب عید و هزاری نو ببینم دست کناریمو تموم شه هر کلاسیو خط کش جاش رو دستم موند کاش ورزش باشه هر زنگ مدادا توو جعبه باشه چند رنگ کنیم دنیا رو نقاشی و تووش تو مال من باشی و او او او زود رفت عشق اون بچگیا اون روزا مثلشون نه نمیاد نه نمیاد ، نه نمیاد

خیلی قشنگ بود)):
اهنگه ؟یا چیع؟):

(:
اهنگه |بچگیا_وانتونز

---

تصورشو بکن از ریهام کوچیکتر باشم ،خیلی باحال میشد
اره درست عزیز دل منه :}
من ک ظاهرمو ببینی کمتر میزنم ،کلا بیبی فیسم ^^ ولی خب ..

آره یا شایدم هم سنش
(:
منم بیبی  فیسم یه کم چون صورتم گرده توپولیه ._. نمیدونم چرا همه میگن انگار 12 سالته

---

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16265196614916
._.

ن عزیزم دو سال ازش بزرگترم
خوبه ک **
هر کی مارو بینه میگه اون بزرگتره ،از بس ناناز و خوشکل و کوچولو موچولوام ^^