[ گفتگو آزاد | نُسخه 453 ]

[Berserk]

من میدونم اون اینارو همرو داره به شوخی میگیره 
و مجبور میشم دوباره برگردم تو غارم): 
الانم دارم وسیله جمع میکنم

ببینم میتونی این یکیو نگه داری یا میخوای باز پَرِش بدی ._.
فقط ضروریا رو بردارا D:

مگه من دیگه کیارو پر دادم پشمام 
چرا خودم خبر ندارمممم؟؟؟؟؟؟؟|||||||=

من یار وفادار و مهربونم :v 



من میدونم اون اینارو همرو داره به شوخی میگیره 
و مجبور میشم دوباره برگردم تو غارم): 
الانم دارم وسیله جمع میکنم

دروغ نگو دروغ نگو
تو رو به خدا گولم نزن
بم میگن پشت سرت از مرد و زن
تو رو با رقیب من دیدن تو جاجرود
که باهاش گرم سخن نشسته بودی لب رود ):

من تاحالا ادامه این آهنگو از خط دوم به بعد نشنیده بودم... چقد قشنگه مرسی گفتیش D:
نه ولی جدن یار وفاداری هستم باورم کن):