14-08-2021، 9:36
خندید. در حالی که دستش را بالا میآورد گفت:
«یه سیب دارم که فکر میکنه گلابیه. یه نون دارم که فکر میکنه گربه است و یه کاهو دارم که فکر میکنه کاهوئه.»
- پس کاهوی باهوشیه.
با ظرافت پوزخند زد و گفت: «نخیر. آخه کدوم چیز باهوشی فکر میکنه کاهوئه؟»
پرسیدم: «حتا اگه واقعا کاهو باشه؟»
- مخصوصا اگه واقعا کاهو باشه. این که کاهو باشی به اندازهی کافی بد هست. بدتر از اون اینه که فکر کنی کاهو هستی.
| سهگانهی کوئوت شاهکش، کتاب دوم: ترس مرد فرزانه - پاتریک راتفوس |
«یه سیب دارم که فکر میکنه گلابیه. یه نون دارم که فکر میکنه گربه است و یه کاهو دارم که فکر میکنه کاهوئه.»
- پس کاهوی باهوشیه.
با ظرافت پوزخند زد و گفت: «نخیر. آخه کدوم چیز باهوشی فکر میکنه کاهوئه؟»
پرسیدم: «حتا اگه واقعا کاهو باشه؟»
- مخصوصا اگه واقعا کاهو باشه. این که کاهو باشی به اندازهی کافی بد هست. بدتر از اون اینه که فکر کنی کاهو هستی.
| سهگانهی کوئوت شاهکش، کتاب دوم: ترس مرد فرزانه - پاتریک راتفوس |