
هنوز نگات نکرده؟ – میکنه. وایسا همینجا. + جمشید
جانم، تو چرا اینقد دیوونهای؟ نمیکنه بابا. – این بود هیچی نگفتنت؟ میگم میکنه دیگه. باید صبر کنی. + صبر میکنیم خب. تا کی حالا؟ – معلوم نمیکنه؛ بعضیا زود، بعضیا یهعمر طول میدن تا نگات کنن. اما همه بالاخره نگا میکنن.
اقا ما منتظریم.. حنانه کوچولو(یه شخصیت خیالی) بلاخره زنگ میزنه.. برمیگرده به اغوش ما
+ پس چرا چند وقته سراغی نگرفته ازت؟ دیوونه ای؟
- میگیره..اون گفت ما فرق داریم.. دوسمون داره , باورش دارم , تا ابد یه لنگه پا وایمسیم خیره به افاق مغربی براش
امید داریم..
جانم، تو چرا اینقد دیوونهای؟ نمیکنه بابا. – این بود هیچی نگفتنت؟ میگم میکنه دیگه. باید صبر کنی. + صبر میکنیم خب. تا کی حالا؟ – معلوم نمیکنه؛ بعضیا زود، بعضیا یهعمر طول میدن تا نگات کنن. اما همه بالاخره نگا میکنن.
اقا ما منتظریم.. حنانه کوچولو(یه شخصیت خیالی) بلاخره زنگ میزنه.. برمیگرده به اغوش ما
+ پس چرا چند وقته سراغی نگرفته ازت؟ دیوونه ای؟
- میگیره..اون گفت ما فرق داریم.. دوسمون داره , باورش دارم , تا ابد یه لنگه پا وایمسیم خیره به افاق مغربی براش
امید داریم..