21-01-2021، 19:01
فوری خودم رو به پنجره رسوندم
اما هرکاری کردم پنجره باز نشد عرق سردی روی ستون فقراتم نشسته بود
نمیدونستم چکار کنم صداهای عجیبی در سرم اکو میشد صدای جیغ و گریه صدای دختری که از من درخواست کمک میکرد
اب دهانم را صدادار قورت دادم و با گفتن ذکری زیر لبم ارام برگشتم اما با دیدن انچه که روبروم بود نفسم در سینه حبس شد
ناگهان.....
اما هرکاری کردم پنجره باز نشد عرق سردی روی ستون فقراتم نشسته بود
نمیدونستم چکار کنم صداهای عجیبی در سرم اکو میشد صدای جیغ و گریه صدای دختری که از من درخواست کمک میکرد
اب دهانم را صدادار قورت دادم و با گفتن ذکری زیر لبم ارام برگشتم اما با دیدن انچه که روبروم بود نفسم در سینه حبس شد
ناگهان.....