10-12-2020، 13:07
لَخمیها یا بنیلخم یا مناذره یا دودمان لخمی نام دودمانی عرب بود که در میان سدههای سوم تا هفتم میلادی بر حیره وعراق و بحرین فرمان میراندند.
خاستگاه نخستینشان یمن بود و در سدههای دوم و یکم پیش از میلاد به سوی شمال عربستان، عراق، اسرائیل و سوریه کوچیدند. آنان در آغاز کیش بتپرستی داشتند، سپس مسیحی نسطوری شدند و پس از چیرگی مسلمانان دین اسلام را پذیرفتند. لخمیها پیرو ساسانیان بودند و دشمن آنها غسانیان یا بنی غسان، پیرو روم بودند.
ویرانههای حیره امروزه در ۳ کیلومتری جنوب کوفه و در کرانهٔ باختری فرات جایدارد.طایفهٔ لخم از طایفه جذام مشتق شدهبود. آنها تبار خود را از سوی مادری به پادشاه افسانهای جذیمه ابرش میرساندند. رهبر نخستین لخمیان امرو قیس نام داشت و او نیز فرزند عمرو بن عدی بود. این عمرو قیس که در آرزوی برپایی پادشاهیای مستقل بود بسیاری از آبادیهای عرب را به چنگ آورد و به فراهم آوردن نیروی دریایی تا کرانههای بحرین پیشروی نمود. در آن زمان ایران در گیرودار جنگ درونی بود. پس عمرو قیس از این فرصت بهره برد و به کرانههای جنوبی ایران تاخت.
در ۳۲۵ (میلادی) شاپور دوم شاه ساسانی برای سرکوب آنها با لشکری به حیره تاخت. عمرو از کنستانتیوس دوم امپراتور روم یاری خواست ولی درخواستش پذیرفته نشد و ایرانیان بر حیره دستیازیدند. شاپور دستور داد به مجازات تازش به پارس شانهٔ عربها را سوراخ کنند و از آن ریسمانی بگذرانند، این کار سبب شد تا عربها شاپور را ذوالاکتاف یا شانهسُنب بخوانند.
شاپور اوس بن قلام را بر حیره نشاند و دولت حیره را تابع ایران و سدی میان ایران و تازیان گذارد تا از تازشهای آیندهٔ این قوم به درون ایران پیشگیری کند. در ۳۳۰ میلادی اوس بن قلام در شورشی کشته شد و عمرو پسر عمرو قیس جای او را گرفت ولی لخمیان پیرو ساسانیان ماندند و در برابرشان غسانیان پیروی روم را داشتند و دشمن اینان بودند.
پادشاهی لخمیها مرکز مهم مذهب نسطوری بود و ساسانیان در ستیز با مسیحیت ارتدوکس رومی، پشتیبان این مذهب بودند. لخمیها بارها با غسانیان زد و خورد داشتند و بازتاب این درگیریها در شعرهای دورهٔ جاهلی عرب بازتاب یافتهاست.نعمان یکم شاه لخمی در روزگار یزدگرد یکم میزیستهاست. ساخت کاخ خورنق را از او میدانند. او مسیحی نبود ولی با مسیحیان به پیروی از یزدگرد به نرمی رفتار میکردهاست. پسر او نعمان از پشتیبانان بهرام گور در رسیدن به شاهی بود. او که پادشاهی نیرومند بود در جنگهای میان ایران و روم نیز به سود ایرانیان بسیار کوشید. منذر سوم دیگر شاه لخمی نیز پادشاهی شکوهمندی داشته و هم روزگار با قباد بودهاست. چون او دین مزدک را نپذیرفت، قباد حارث بن عمرو کندی را آیین مزدکی را پذیرفته بود را به پادشاهی حیره رسانید. او به پشتیبانی شاهنشاه ایران تا نجد عربستان پیشروی کرد و هر یک از پسرانش را به سالاری طایفهای از عرب رسانده بود ولی در روزگار انوشیروان دوباره طایفه لخمی بر سر کار حیره نشانده شدند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
با مرگ منذر سوم پسرش عمرو به امیری رسید. او را خودپسند و درشتخوی خواندهاند به دست کسی به نام عمرو بن کلثوم کشته میآید و پس از او برادرانش قابوس و منذر، یک چند به پادشاهی رسیدند.
لخمیها تا بهطور تقریبی تا سال ۶۰۲ میلادی (سال دقیق زندانی شدن و قتل نعمان سوم بهدرستی مشخص نیست) بر سر کار بودند، در این زمان خسرو پرویز بر نعمان سوم پسر منذر و ملقب به ابوقابوس واپسین شاه این دودمان بدگمان شد و او را کشت و به روایتی در زیر پای فیل افکند. دلیل این بدگمانی را برخی این نوشتهاند که او شکست خود از بهرام چوبین را قصور نعمان میدانست.
خسرو پرویز بعد از کشتن نعمان سوم، ایاس بن طائی را به جای وی والی حیره و تمامی ولایاتی کرد که به دست نعمان بود. ایاس قریب ۹ سال نظر به روایات با نظارت و همدستی یک نمایندهٔ ایرانی به نام نخورگان حکومت میکرد.
در سال ۶۱۸ میلادی پس از ایاس یک حاکم ایرانی به اسم آزادبه قریب به ۱۷ سال تا سال ۶۳۳ میلادی در آن خطه حکومت داشت. پسر نعمان سوم که منذر نام داشت و به منذر پنجم و غرور معروف شد، باز پس از چندی در سال ۱۱ هجری در موقع ارتداد قبائل عرب در بحرین سری بلند کرده و به ریاست عربهای مرتد انتخاب شد و چند ماهی امارت کرد ولی در جنگ جواثا یا یکی از جنگهای مقارن آن به دست مسلمین کشته شد و تسلطی در حیره نداشت.
در سدهٔ هفتم سرانجام عربهای مسلمان بر حیره دست یازیدند و شهر کوفه را در نزدیکی حیره برپا داشتند که به زودی جای آن شهر را گرفت. تاریخدانان یکی از دلیلهای سرنگونی ساسانیان را به دست عربها از میان برداشتن دولت حیره میدانند.
خاستگاه نخستینشان یمن بود و در سدههای دوم و یکم پیش از میلاد به سوی شمال عربستان، عراق، اسرائیل و سوریه کوچیدند. آنان در آغاز کیش بتپرستی داشتند، سپس مسیحی نسطوری شدند و پس از چیرگی مسلمانان دین اسلام را پذیرفتند. لخمیها پیرو ساسانیان بودند و دشمن آنها غسانیان یا بنی غسان، پیرو روم بودند.
ویرانههای حیره امروزه در ۳ کیلومتری جنوب کوفه و در کرانهٔ باختری فرات جایدارد.طایفهٔ لخم از طایفه جذام مشتق شدهبود. آنها تبار خود را از سوی مادری به پادشاه افسانهای جذیمه ابرش میرساندند. رهبر نخستین لخمیان امرو قیس نام داشت و او نیز فرزند عمرو بن عدی بود. این عمرو قیس که در آرزوی برپایی پادشاهیای مستقل بود بسیاری از آبادیهای عرب را به چنگ آورد و به فراهم آوردن نیروی دریایی تا کرانههای بحرین پیشروی نمود. در آن زمان ایران در گیرودار جنگ درونی بود. پس عمرو قیس از این فرصت بهره برد و به کرانههای جنوبی ایران تاخت.
در ۳۲۵ (میلادی) شاپور دوم شاه ساسانی برای سرکوب آنها با لشکری به حیره تاخت. عمرو از کنستانتیوس دوم امپراتور روم یاری خواست ولی درخواستش پذیرفته نشد و ایرانیان بر حیره دستیازیدند. شاپور دستور داد به مجازات تازش به پارس شانهٔ عربها را سوراخ کنند و از آن ریسمانی بگذرانند، این کار سبب شد تا عربها شاپور را ذوالاکتاف یا شانهسُنب بخوانند.
شاپور اوس بن قلام را بر حیره نشاند و دولت حیره را تابع ایران و سدی میان ایران و تازیان گذارد تا از تازشهای آیندهٔ این قوم به درون ایران پیشگیری کند. در ۳۳۰ میلادی اوس بن قلام در شورشی کشته شد و عمرو پسر عمرو قیس جای او را گرفت ولی لخمیان پیرو ساسانیان ماندند و در برابرشان غسانیان پیروی روم را داشتند و دشمن اینان بودند.
پادشاهی لخمیها مرکز مهم مذهب نسطوری بود و ساسانیان در ستیز با مسیحیت ارتدوکس رومی، پشتیبان این مذهب بودند. لخمیها بارها با غسانیان زد و خورد داشتند و بازتاب این درگیریها در شعرهای دورهٔ جاهلی عرب بازتاب یافتهاست.نعمان یکم شاه لخمی در روزگار یزدگرد یکم میزیستهاست. ساخت کاخ خورنق را از او میدانند. او مسیحی نبود ولی با مسیحیان به پیروی از یزدگرد به نرمی رفتار میکردهاست. پسر او نعمان از پشتیبانان بهرام گور در رسیدن به شاهی بود. او که پادشاهی نیرومند بود در جنگهای میان ایران و روم نیز به سود ایرانیان بسیار کوشید. منذر سوم دیگر شاه لخمی نیز پادشاهی شکوهمندی داشته و هم روزگار با قباد بودهاست. چون او دین مزدک را نپذیرفت، قباد حارث بن عمرو کندی را آیین مزدکی را پذیرفته بود را به پادشاهی حیره رسانید. او به پشتیبانی شاهنشاه ایران تا نجد عربستان پیشروی کرد و هر یک از پسرانش را به سالاری طایفهای از عرب رسانده بود ولی در روزگار انوشیروان دوباره طایفه لخمی بر سر کار حیره نشانده شدند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
![لخمیان](http://dl.akskhor.ir/uploads1/235px-Kamal-ud-din-Bihzad-001.jpg)
با مرگ منذر سوم پسرش عمرو به امیری رسید. او را خودپسند و درشتخوی خواندهاند به دست کسی به نام عمرو بن کلثوم کشته میآید و پس از او برادرانش قابوس و منذر، یک چند به پادشاهی رسیدند.
لخمیها تا بهطور تقریبی تا سال ۶۰۲ میلادی (سال دقیق زندانی شدن و قتل نعمان سوم بهدرستی مشخص نیست) بر سر کار بودند، در این زمان خسرو پرویز بر نعمان سوم پسر منذر و ملقب به ابوقابوس واپسین شاه این دودمان بدگمان شد و او را کشت و به روایتی در زیر پای فیل افکند. دلیل این بدگمانی را برخی این نوشتهاند که او شکست خود از بهرام چوبین را قصور نعمان میدانست.
خسرو پرویز بعد از کشتن نعمان سوم، ایاس بن طائی را به جای وی والی حیره و تمامی ولایاتی کرد که به دست نعمان بود. ایاس قریب ۹ سال نظر به روایات با نظارت و همدستی یک نمایندهٔ ایرانی به نام نخورگان حکومت میکرد.
در سال ۶۱۸ میلادی پس از ایاس یک حاکم ایرانی به اسم آزادبه قریب به ۱۷ سال تا سال ۶۳۳ میلادی در آن خطه حکومت داشت. پسر نعمان سوم که منذر نام داشت و به منذر پنجم و غرور معروف شد، باز پس از چندی در سال ۱۱ هجری در موقع ارتداد قبائل عرب در بحرین سری بلند کرده و به ریاست عربهای مرتد انتخاب شد و چند ماهی امارت کرد ولی در جنگ جواثا یا یکی از جنگهای مقارن آن به دست مسلمین کشته شد و تسلطی در حیره نداشت.
در سدهٔ هفتم سرانجام عربهای مسلمان بر حیره دست یازیدند و شهر کوفه را در نزدیکی حیره برپا داشتند که به زودی جای آن شهر را گرفت. تاریخدانان یکی از دلیلهای سرنگونی ساسانیان را به دست عربها از میان برداشتن دولت حیره میدانند.