30-11-2020، 10:47
یه بار من و سلین تو خونه تنها بودیم شب شد ما هم پرهام و رامین رو بیرون کردیم از خونه یه نیم ساعت بعد برقا رفت ما هم شروع کردیم جیغ زدن یهو یکی دستشو از پشت گذاشت رو شونم برگشتم دیدم یه پارچه ست منم که تو فیلما دیده بودم روح اینجوریه بیشتر جیغ زدم روحه هم فرار کرد بعدش با گریه و زاری زنگ زدیم پسرا برگردن حالا بماند چقدر التماس کردیم بهشون (یکیش عمومه یکیش هم دوستشه )هیچی دیگه اومدن ولی من هنوزم که هنوزه میترسم تنها تو خونه بمونم فک میکنم میخواسته منو ببره