15-11-2020، 19:56
از وقتی دکتر پیچید به پام
بیرون بیام
داد زدم: «وای ایرونیا
باس زنده بمونیم لای گیرونیا
خیلی کمه حاجی
با یه شیکمِ خالی
انتظار دارید
خوشحال باشم؟؛
نه!» هشدار دادم
پس پرستار
منو برعکس گرفت و زدم، آخ
از همون موقع شدم طلبکار
اولا تو خونه جنگ، دعوا
تَل، طلاق
دادگاه و سردرد
بعداً ها تو کوچه بَنگ، شهلا
بیرون بیام
داد زدم: «وای ایرونیا
باس زنده بمونیم لای گیرونیا
خیلی کمه حاجی
با یه شیکمِ خالی
انتظار دارید
خوشحال باشم؟؛
نه!» هشدار دادم
پس پرستار
منو برعکس گرفت و زدم، آخ
از همون موقع شدم طلبکار
اولا تو خونه جنگ، دعوا
تَل، طلاق
دادگاه و سردرد
بعداً ها تو کوچه بَنگ، شهلا