ویژگیای ظاهریم شبیه الانم بود، با این تفاوت که موهام فرفریتر بود و همیشه مامانم چسبونکی میبافتشون و کلی گل سر اینا میزد. یادمه همهش کلافه میشدم و میخواستم بِکَنَمِشون. و ازنوزادی تا 2-3 سالگی انقدر لپو و تپل بودم که الان تو همه عکسا شیکمم از لباسام افتاده بیرون.
کشتهمردهی کامران و هومن بودم. XD انقدر دوستشون داشتم که مثلا یه سال برای نوروز دو تا ماهی قرمز خریدیم و من اسم یکیشونو گذاشتم کامران و اون یکی رو هومن.
خیلی کوچیک که بودم و تازه «رویاپردازی» یاد گرفته بودم. انقدر هیجان زده بودم که فکر میکردم فقط من این توانایی رو دارم و بقیه اصلا بلدش نیستن. یادمه به مامانم میگفتم دیشب فیلم فلان چیزو دیدم توی سرم. فکر میکردم یه جور فیلم دیدنه. (((:
لکنت زبانم داشتم راستی. تقریباً کل دوران دبستانم. ولی به مرور زمان بهتر شد و از بین رفت.
همینارو یادم اومد فعلا. مرسی از موضوعت. :*
کشتهمردهی کامران و هومن بودم. XD انقدر دوستشون داشتم که مثلا یه سال برای نوروز دو تا ماهی قرمز خریدیم و من اسم یکیشونو گذاشتم کامران و اون یکی رو هومن.
خیلی کوچیک که بودم و تازه «رویاپردازی» یاد گرفته بودم. انقدر هیجان زده بودم که فکر میکردم فقط من این توانایی رو دارم و بقیه اصلا بلدش نیستن. یادمه به مامانم میگفتم دیشب فیلم فلان چیزو دیدم توی سرم. فکر میکردم یه جور فیلم دیدنه. (((:
لکنت زبانم داشتم راستی. تقریباً کل دوران دبستانم. ولی به مرور زمان بهتر شد و از بین رفت.
همینارو یادم اومد فعلا. مرسی از موضوعت. :*