24-07-2020، 0:41
#پارت_پنج
ب طرز ضایعه ای بش زل زده بودم ولی اون اصن حواسش ب من نبود، دوتا دختر کنارش بودن ک همش با اونا بود.
رومینا:عسل بسه خوردیش داری پاس میدی چشت روشه بامون حرف میزنی چشت روشه میخندی چشت روشع باز کراش زدی؟
_:ارع فک کنم.
رومی:خاک ت سرت دوباره؟
_:ع رومی ت نگاش کن چق ع ن نگاش نکن ب من گوش کن چشاش خیلی خوبه ی لحظه ک نگام کرد پشمام ریخ اصن ی جور خاسی نگا میکنه وای وای
سارا: عسل دوبارععع؟
با مظلومیت سرمو تکون دادم، ک باعث شد جفتشون بخندن. همون موقع مربی صدامون کرد ک بریم ت زمین بازی کنیم. مث همیشه اکیپ ما باهم بود اون و همون دوتا دخترم باهم ت ی تیم بودن. بازی ک شروع شد تازه فهمیدم سارا چی میگف هیکلی بود وقتی خاسم دفاعش کنم ع کنارم ک رد شد خورد بم حس کردم نصف تنم رف خیلی بدنش سفتتتت بودد لنتیی ی بارم اون اومد دفاعم کنه ک خورد ب دستم افتادم دستم سرخخخ شد.
داشتیم لباس عوض میکردیم ک ب سارا گفتم
_:اگ من اسمم عسله کاری میکنم عاشقم ش.
سارا:فق حواست باشه خودت عاشقش نشی.
_:من عاشق نمیشم ته تهم همون کراشه.
سارا:امیدوارم.
رفتم خونه دوش گرفتم بعد رفتم سراغ گوشیم ببینم چ خبره، ک بازم مس همیشع هیچکس نبود.بیخیال گوشی شدم رفتم شام خوردم ک بخابم.
مامان:عسل عسل عسللل پاشو دیگ.
_:هوم ولم کن بخابم.
غلطی زدم و باز خابیدم دیگ صداشو نشنیدم. هنوز ت خابو بیداری بودم ک باز صدام کرد، اه نمیزاره بخابم، بلندش شدم رفتم دستشویی بعدم ی لیوان شیر ریختم رفتم با کیک خوردم کلا با شیر و کیک زندم.
کتاب علومو باز کردم ک بخونم دیدم گوزم نمیفمم ع ی تیکش از همون تیکه عکس گرفتم اینستا استوری کردم چون پیچم پیوی بود همه هم نهم بودن بلاخره یکی بلد بود توضیح میداد، گوشیو گذاشتم کنار ی دور دگ خوندمش ک دیدم بازم نفمیدم صدای نوتیف گوشیم بلند شد ک دیدم اونه پشمام ریخ.استوریمو ریپ کرده بود یااااا.
ادامه دارد...
ب طرز ضایعه ای بش زل زده بودم ولی اون اصن حواسش ب من نبود، دوتا دختر کنارش بودن ک همش با اونا بود.
رومینا:عسل بسه خوردیش داری پاس میدی چشت روشه بامون حرف میزنی چشت روشه میخندی چشت روشع باز کراش زدی؟
_:ارع فک کنم.
رومی:خاک ت سرت دوباره؟
_:ع رومی ت نگاش کن چق ع ن نگاش نکن ب من گوش کن چشاش خیلی خوبه ی لحظه ک نگام کرد پشمام ریخ اصن ی جور خاسی نگا میکنه وای وای
سارا: عسل دوبارععع؟
با مظلومیت سرمو تکون دادم، ک باعث شد جفتشون بخندن. همون موقع مربی صدامون کرد ک بریم ت زمین بازی کنیم. مث همیشه اکیپ ما باهم بود اون و همون دوتا دخترم باهم ت ی تیم بودن. بازی ک شروع شد تازه فهمیدم سارا چی میگف هیکلی بود وقتی خاسم دفاعش کنم ع کنارم ک رد شد خورد بم حس کردم نصف تنم رف خیلی بدنش سفتتتت بودد لنتیی ی بارم اون اومد دفاعم کنه ک خورد ب دستم افتادم دستم سرخخخ شد.
داشتیم لباس عوض میکردیم ک ب سارا گفتم
_:اگ من اسمم عسله کاری میکنم عاشقم ش.
سارا:فق حواست باشه خودت عاشقش نشی.
_:من عاشق نمیشم ته تهم همون کراشه.
سارا:امیدوارم.
رفتم خونه دوش گرفتم بعد رفتم سراغ گوشیم ببینم چ خبره، ک بازم مس همیشع هیچکس نبود.بیخیال گوشی شدم رفتم شام خوردم ک بخابم.
مامان:عسل عسل عسللل پاشو دیگ.
_:هوم ولم کن بخابم.
غلطی زدم و باز خابیدم دیگ صداشو نشنیدم. هنوز ت خابو بیداری بودم ک باز صدام کرد، اه نمیزاره بخابم، بلندش شدم رفتم دستشویی بعدم ی لیوان شیر ریختم رفتم با کیک خوردم کلا با شیر و کیک زندم.
کتاب علومو باز کردم ک بخونم دیدم گوزم نمیفمم ع ی تیکش از همون تیکه عکس گرفتم اینستا استوری کردم چون پیچم پیوی بود همه هم نهم بودن بلاخره یکی بلد بود توضیح میداد، گوشیو گذاشتم کنار ی دور دگ خوندمش ک دیدم بازم نفمیدم صدای نوتیف گوشیم بلند شد ک دیدم اونه پشمام ریخ.استوریمو ریپ کرده بود یااااا.
ادامه دارد...