معرفی کتاب: واقعیت پنهان
زمانی، گیتی به معنای «هرآنچه وجود دارد» بود: هرچه هست و هرچه نیست. مفهوم بیش از یک گیتی، بیش از همه چیز ظاهراً تناقضآمیز است. با وجود این، تعدادی پیشرفتهای نظری به تدریج به تعبیر ««گیتی»» حیات بخشیدهاند. جهانهای موازی، گیتیهای موازی، گیتیهای متناوب، فراگیتی، کلانگیتی یا بسگیتی، همگی با هم مترادفاند و به انبوه واژگانی تعلق دارند که برای توصیف گیتی ما، و طیفی از گیتیهای ممکن دیگر به کار میروند.
اکنون، تحلیلهای نافذ و کشفهای مرتبط ما را به درک بیاندازه جدید میرسانند. تفکر دربارهی این امکان که گیتی ما تنها گیتیای نیست که وجود دارد. کتاب واقعیت پنهان به بررسی این امکان میپردازد. برایان گرین، فیزیکدان برجسته و از پیشگامان نظریهی ریسمان با قلم نافذ خود ما را در این سفر شگفتانگیز به دنیای جهانهای موازی، مهبانگها، بسگیتیهای شامل بدلهای بیشماری از شما، توهم هولوگرافیک و واقعیت مجازی همراهی میکند.
واقعیت پنهان: جهانهای موازی و قوانین ژرف کیهان
—————————————————————-
The Hidden Reality Parallel Univers and The Deep Laws Of The Cosmos
نوشتهی : برایان گرین (Briane Greene)
ترجمه: محمدعلی جعفری
انتشارات: مازیار
موضوع: فیزیک – جهانهای موازی
چاپ اول، ۱۳۹۴
تعداد صفحه: ۴۰۶ ص – مصور و جدول و نمودار
قسمتهایی از متن کتاب و نوع ترجمه:
از اینشتین به بعد، میدانیم که فضا و زمان میتوانند تاب بردارند، خم شوند و گسترش یابند. اما معمولاً چنین تصور نمیکنیم که کل گیتی به این سو و آن سو پراکنده میشود. آیا اگر بگوییم کل فضا ۳ متر به سمت راست یا چپ حرکت کرده است، حرف معنیداری زدهایم؟ معمای جالبی است. اما در سناریوی جهان-پوسته کسلکننده میشود. پوستهها نیز مانند ذرات و ریسمانها میتوانند در محیط اطراف خود، که در آن قرار دارند، حرکت کنند. و بنابراین اگر آن گیتی که مشاهده و تجربه میکنیم، یک سهپوستهای باشد، به خوبی میتوانیم در گسترهی ابعاد بالاتر بخرامیم. میتوانین این سوال را نیز بپرسید که آیا کل گسترهی فضایی ابعاد بالاتر میتواند حرکت کند یا خیر، اگرچه سوال جالبی است، اما در بحث کنونی ما اهمیت ندارد.
اگر ما روی یک پوستهی خرامان قرار داریم، و پوستههای دیگری نزدیک ما هستند، چه اتفاقی میافتد اگر محکم به یکی از آنها برخورد کنیم؟ اگرچه جزئیات ماجرا چندان مشخص نیست، میتوانید مطمئن باشید که اگر دو پوسته -دوگیتی- به هم برخورد کنند، نتایج فاجعهباری خواهد داشت. سادهترین احتمال عبارت است نزدیک شدن دو سهپوستهای موازی به حدی که شاخ به شاخ به هم برخورد کنند. درست مثل کوبیدن دو عدد سنج به یکدیگر. انرژی عظیمی که در حرکت نسبی آنها وجود دارد، به فوران پرحرارت ذرات و تابش منجر میشود، بهطوری که هر گونه ساختار منظم ساکن در هر کدام از گیتیهای پوستهای را از میان برمیدارد.
از نظر گروهی از پژوهشگران به نامهای پل استاینهارت، نیل توروک، برت اووروت و جاستین خوری، این فاجعه نه تنها پایان بلکه یک آغاز است. محیطی به شدت داغ و فشرده که جریان ذرات به این سو و آن سو میرود، یادآور شرایطی است که درست پس از مهبانگ رخ داد. شاید پس از برخورد دو پوسته، تمام ساختارهایی که طی تاریخشان در هم ادغام کردهاند (شامل کهکشانها، سیارات و آدمیان) از میان برداشته شوند و کیهان از نو متولد شود. در واقع سه پوستهی مملو از پلاسمای سوزان ذارت و تابش، درست مانند گسترهی فضایی سهبعدی معمولی عمل میکنند: منبسط میشود. به این ترتیب محیط سرد میشود و ذرات دور هم جمع میشوند و نسل دیگری از ستارگان و کهکشانها شکل میگیرد. برخی این فرایند مجدد گیتیها را برخورد بزرگ مینامند. شاید این نامگذاری خاطرهانگیز باشد، اما از یک جنبهی محوری برخوردهای پوستهای چشمپوشی میکند. استاینهارت و همکارانش استدلال میکنند که پوستهها هنگام برخورد به هم نمیچسبند، آنها از هم وامیجهند. نیروی گرانشی که به هم وارد میکنند به تدریج حرکت نسبیشان را کند میکند. سرانجام به حد جدایی میرسند و …
قسمتی از پیشگفتار نویسنده:
موضوعی که در آغاز قرن بیستم، تردیدهایی دربارهی آن وجود داشت، در آغاز قرن بیست و یکم، دیگر نتیجهای مسلم شمرده میشود: تجربهی روزمرهی ما، هنگام کشف ماهیت راستین واقعیت، گمراهکننده است. اما اگر بیشتر تأمل کنیم، چندان شگفتزده نخواهیم شد. نیاکان ما در جنگلها گرد هم میآمدند و برای شکار به دشتها میرفتند، اما استعداد محاسبهی رفتار کوانتومی الکترونها یا تعیین مفاهیم کیهانشناختی سیاهچالهها تأثیری در بقای آنها نداشت. اما بزرگ تر شدن مغز انسان، مزیتهایی داشت و با رشد قوای عقلانی ما، تواناییمان برای کندوکاو عمیق دنیای اطرافمان نیز بیشتر شد. برخی از نیاکان ما برای افزایش گسترهی حواسمان تجهیزاتی ساختند. برخی دیگر با روش نظاممند آشکارسازی و بیان الگوها، یعنی ریاضیات انس گرفتند. ما با کمک این ابزار با دقت به آنسوی ظواهر نظر کردیم.
ما برای کشف قلمروهای جدید باید دیدگاهمان را دربارهی کیهان بسیار تغییر میدادیم. ما به کمک بینش فیزیکی و دقت ریاضی و راهنمایی و تأیید و تجربه و آزمایش، اثبات کردیم فضا، زمان، ماده و انرژی گنجینهای از رفتارها را نشان میدهند که به هیچ کدام از مشاهدههای بیواسطهی ما شباهت ندارند.
هنگام نگارش واقعیت پنهان، فرض کردم خوانندهی کتاب هیچ تخصصی در زمینهی فیزیک یا ریاضیات ندارد. در این کتاب هم، مانند کتابهای قبلیام، از استعاره و تمثیل سود جستهام و جایجایش مملو از وقایع تاریخی است تا شرحی قابل فهم از برخی عجیبترین و گویاترین بینشهای فیزیک جدید به دست بدهم که شاید درستیشان در آینده اثبات شود. خواننده برای درک مفاهیم کتاب باید روشهای مرسوم تفکر را کنار بگذارد و سراغ قلمروهای نامترقبهی واقعیت برود. او به سفری میرود که بسیار هیجانانگیز و قابل فهم است و پیچوخمهای علمی، مسیر را علامتگذاری میکنند. من با آگاهی این مسیر را برگزیدهام تا چشماندازی از ایدهها ترسیم کنم که کش و قوس درههای آن دنیایی از تجارب روزمره تا تجارب کاملاً ناآشنا را در بر میگیرد.
تفاوت رویکرد من در این کتاب با کتابهای دیگرم این است که از فصلهای ابتدایی، که به طور نظاممندی به معرفی مقدماتی از قبیل نسبیت خاص و عام و مکانیک کوانتومی اختصاص دارد، صرفنظر کردهام. به جای آن، در اغلب موارد، مقدمات مورد نیاز را ارائه کردهام. اگر در مواردی، برای حفظ انسجام کتاب، به مطالب بیشتری نیاز باشد، به خوانندهی با تجربهتر اطلاع دادهام که از خواندن کدام بخشها صرفنظر کنند.
در مقابل آخرین صفحات فصول کتاب تنوع رویکرد عمیقتری دارند و شاید در نظر برخی خوانندگان چالشبرانگیز باشند. در این مواقع، خلاصها برای خوانندهی کمتجربهتر آوردهام یا پیشنهاد دادهام برای حفظ پیوستگی، هنگام خواندن از این بخشها بگذرد. با وجود این، همه را در حد علاقه و تحملشان به خواندن این بخشها تشویق میکنم. در مواردی که بحث توصیفیتر است، مخاطبان وسیعتری را در نظر داشتهام و تنها پیشنیاز لازم برای خواندن این مطالب استقامت و پشتکار است.
فهرست مطالب
پیشگفتار
فصل اول: مرزهای واقعیت
فصل دوم: همزادهای بیپایان
فصل سوم: ابدیت و بینهایت
فصل چهارم: وحدتبخشیدن به قوانین طبیعت
فصل پنجم: گیتیهای سرگردان در بعدهای نزدیک
فصل ششم: تفکر نو دربارهی یک ثابت کهنه
فصل هفتم: علم و بسگیتی
فصل هشتم: چندجهانی اندازهگیری کوانتومی
فصل نهم: سیاهچالهها و هولوگرامها
فصل دهم: گیتیها، کامپیوترها و واقعیت ریاضی
فصل یازدهم: محدودیت پژوهش
یادداشتها
زمانی، گیتی به معنای «هرآنچه وجود دارد» بود: هرچه هست و هرچه نیست. مفهوم بیش از یک گیتی، بیش از همه چیز ظاهراً تناقضآمیز است. با وجود این، تعدادی پیشرفتهای نظری به تدریج به تعبیر ««گیتی»» حیات بخشیدهاند. جهانهای موازی، گیتیهای موازی، گیتیهای متناوب، فراگیتی، کلانگیتی یا بسگیتی، همگی با هم مترادفاند و به انبوه واژگانی تعلق دارند که برای توصیف گیتی ما، و طیفی از گیتیهای ممکن دیگر به کار میروند.
اکنون، تحلیلهای نافذ و کشفهای مرتبط ما را به درک بیاندازه جدید میرسانند. تفکر دربارهی این امکان که گیتی ما تنها گیتیای نیست که وجود دارد. کتاب واقعیت پنهان به بررسی این امکان میپردازد. برایان گرین، فیزیکدان برجسته و از پیشگامان نظریهی ریسمان با قلم نافذ خود ما را در این سفر شگفتانگیز به دنیای جهانهای موازی، مهبانگها، بسگیتیهای شامل بدلهای بیشماری از شما، توهم هولوگرافیک و واقعیت مجازی همراهی میکند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
واقعیت پنهان: جهانهای موازی و قوانین ژرف کیهان
—————————————————————-
The Hidden Reality Parallel Univers and The Deep Laws Of The Cosmos
نوشتهی : برایان گرین (Briane Greene)
ترجمه: محمدعلی جعفری
انتشارات: مازیار
موضوع: فیزیک – جهانهای موازی
چاپ اول، ۱۳۹۴
تعداد صفحه: ۴۰۶ ص – مصور و جدول و نمودار
قسمتهایی از متن کتاب و نوع ترجمه:
از اینشتین به بعد، میدانیم که فضا و زمان میتوانند تاب بردارند، خم شوند و گسترش یابند. اما معمولاً چنین تصور نمیکنیم که کل گیتی به این سو و آن سو پراکنده میشود. آیا اگر بگوییم کل فضا ۳ متر به سمت راست یا چپ حرکت کرده است، حرف معنیداری زدهایم؟ معمای جالبی است. اما در سناریوی جهان-پوسته کسلکننده میشود. پوستهها نیز مانند ذرات و ریسمانها میتوانند در محیط اطراف خود، که در آن قرار دارند، حرکت کنند. و بنابراین اگر آن گیتی که مشاهده و تجربه میکنیم، یک سهپوستهای باشد، به خوبی میتوانیم در گسترهی ابعاد بالاتر بخرامیم. میتوانین این سوال را نیز بپرسید که آیا کل گسترهی فضایی ابعاد بالاتر میتواند حرکت کند یا خیر، اگرچه سوال جالبی است، اما در بحث کنونی ما اهمیت ندارد.
اگر ما روی یک پوستهی خرامان قرار داریم، و پوستههای دیگری نزدیک ما هستند، چه اتفاقی میافتد اگر محکم به یکی از آنها برخورد کنیم؟ اگرچه جزئیات ماجرا چندان مشخص نیست، میتوانید مطمئن باشید که اگر دو پوسته -دوگیتی- به هم برخورد کنند، نتایج فاجعهباری خواهد داشت. سادهترین احتمال عبارت است نزدیک شدن دو سهپوستهای موازی به حدی که شاخ به شاخ به هم برخورد کنند. درست مثل کوبیدن دو عدد سنج به یکدیگر. انرژی عظیمی که در حرکت نسبی آنها وجود دارد، به فوران پرحرارت ذرات و تابش منجر میشود، بهطوری که هر گونه ساختار منظم ساکن در هر کدام از گیتیهای پوستهای را از میان برمیدارد.
از نظر گروهی از پژوهشگران به نامهای پل استاینهارت، نیل توروک، برت اووروت و جاستین خوری، این فاجعه نه تنها پایان بلکه یک آغاز است. محیطی به شدت داغ و فشرده که جریان ذرات به این سو و آن سو میرود، یادآور شرایطی است که درست پس از مهبانگ رخ داد. شاید پس از برخورد دو پوسته، تمام ساختارهایی که طی تاریخشان در هم ادغام کردهاند (شامل کهکشانها، سیارات و آدمیان) از میان برداشته شوند و کیهان از نو متولد شود. در واقع سه پوستهی مملو از پلاسمای سوزان ذارت و تابش، درست مانند گسترهی فضایی سهبعدی معمولی عمل میکنند: منبسط میشود. به این ترتیب محیط سرد میشود و ذرات دور هم جمع میشوند و نسل دیگری از ستارگان و کهکشانها شکل میگیرد. برخی این فرایند مجدد گیتیها را برخورد بزرگ مینامند. شاید این نامگذاری خاطرهانگیز باشد، اما از یک جنبهی محوری برخوردهای پوستهای چشمپوشی میکند. استاینهارت و همکارانش استدلال میکنند که پوستهها هنگام برخورد به هم نمیچسبند، آنها از هم وامیجهند. نیروی گرانشی که به هم وارد میکنند به تدریج حرکت نسبیشان را کند میکند. سرانجام به حد جدایی میرسند و …
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قسمتی از پیشگفتار نویسنده:
موضوعی که در آغاز قرن بیستم، تردیدهایی دربارهی آن وجود داشت، در آغاز قرن بیست و یکم، دیگر نتیجهای مسلم شمرده میشود: تجربهی روزمرهی ما، هنگام کشف ماهیت راستین واقعیت، گمراهکننده است. اما اگر بیشتر تأمل کنیم، چندان شگفتزده نخواهیم شد. نیاکان ما در جنگلها گرد هم میآمدند و برای شکار به دشتها میرفتند، اما استعداد محاسبهی رفتار کوانتومی الکترونها یا تعیین مفاهیم کیهانشناختی سیاهچالهها تأثیری در بقای آنها نداشت. اما بزرگ تر شدن مغز انسان، مزیتهایی داشت و با رشد قوای عقلانی ما، تواناییمان برای کندوکاو عمیق دنیای اطرافمان نیز بیشتر شد. برخی از نیاکان ما برای افزایش گسترهی حواسمان تجهیزاتی ساختند. برخی دیگر با روش نظاممند آشکارسازی و بیان الگوها، یعنی ریاضیات انس گرفتند. ما با کمک این ابزار با دقت به آنسوی ظواهر نظر کردیم.
ما برای کشف قلمروهای جدید باید دیدگاهمان را دربارهی کیهان بسیار تغییر میدادیم. ما به کمک بینش فیزیکی و دقت ریاضی و راهنمایی و تأیید و تجربه و آزمایش، اثبات کردیم فضا، زمان، ماده و انرژی گنجینهای از رفتارها را نشان میدهند که به هیچ کدام از مشاهدههای بیواسطهی ما شباهت ندارند.
هنگام نگارش واقعیت پنهان، فرض کردم خوانندهی کتاب هیچ تخصصی در زمینهی فیزیک یا ریاضیات ندارد. در این کتاب هم، مانند کتابهای قبلیام، از استعاره و تمثیل سود جستهام و جایجایش مملو از وقایع تاریخی است تا شرحی قابل فهم از برخی عجیبترین و گویاترین بینشهای فیزیک جدید به دست بدهم که شاید درستیشان در آینده اثبات شود. خواننده برای درک مفاهیم کتاب باید روشهای مرسوم تفکر را کنار بگذارد و سراغ قلمروهای نامترقبهی واقعیت برود. او به سفری میرود که بسیار هیجانانگیز و قابل فهم است و پیچوخمهای علمی، مسیر را علامتگذاری میکنند. من با آگاهی این مسیر را برگزیدهام تا چشماندازی از ایدهها ترسیم کنم که کش و قوس درههای آن دنیایی از تجارب روزمره تا تجارب کاملاً ناآشنا را در بر میگیرد.
تفاوت رویکرد من در این کتاب با کتابهای دیگرم این است که از فصلهای ابتدایی، که به طور نظاممندی به معرفی مقدماتی از قبیل نسبیت خاص و عام و مکانیک کوانتومی اختصاص دارد، صرفنظر کردهام. به جای آن، در اغلب موارد، مقدمات مورد نیاز را ارائه کردهام. اگر در مواردی، برای حفظ انسجام کتاب، به مطالب بیشتری نیاز باشد، به خوانندهی با تجربهتر اطلاع دادهام که از خواندن کدام بخشها صرفنظر کنند.
در مقابل آخرین صفحات فصول کتاب تنوع رویکرد عمیقتری دارند و شاید در نظر برخی خوانندگان چالشبرانگیز باشند. در این مواقع، خلاصها برای خوانندهی کمتجربهتر آوردهام یا پیشنهاد دادهام برای حفظ پیوستگی، هنگام خواندن از این بخشها بگذرد. با وجود این، همه را در حد علاقه و تحملشان به خواندن این بخشها تشویق میکنم. در مواردی که بحث توصیفیتر است، مخاطبان وسیعتری را در نظر داشتهام و تنها پیشنیاز لازم برای خواندن این مطالب استقامت و پشتکار است.
فهرست مطالب
پیشگفتار
فصل اول: مرزهای واقعیت
فصل دوم: همزادهای بیپایان
فصل سوم: ابدیت و بینهایت
فصل چهارم: وحدتبخشیدن به قوانین طبیعت
فصل پنجم: گیتیهای سرگردان در بعدهای نزدیک
فصل ششم: تفکر نو دربارهی یک ثابت کهنه
فصل هفتم: علم و بسگیتی
فصل هشتم: چندجهانی اندازهگیری کوانتومی
فصل نهم: سیاهچالهها و هولوگرامها
فصل دهم: گیتیها، کامپیوترها و واقعیت ریاضی
فصل یازدهم: محدودیت پژوهش
یادداشتها