[ گفتگو آزاد نسخه 357 ]

[Ɗєя_Mσηɗ]

من مست جنونم تو به باغ رفتی؟ ((: ای بابا.


حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب !

(جناب سعدی هنگام چشم چرونی ((: )

ترسیدم در مقابل زیبایی چشمان گیرات کم بیارم (:

سعدی پسر بد ^^

قلبم .. احساسم را پشت نقابی پنهانش کرده ام ..نگرانم مبادآ قرمزی گونه هایم چشمان دلت را در اغوش بگیرد ((:

نگویم قامتت زیباست یا چشم
همه لطفی و سرتاسر جمالی D:

عه؟ پشت نقابی؟ نظر خطاست؟ تو دل می‌بری، رواست؟

|:

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دلِ من
دل من داند و من دانم و دل داند و من ((:

عاشقانه هایم را با گونه هایی سرخ برایت مینویسم .. چشمان دلبر از برقِ نگاهت واهمه دارد .. میترسم خیره ی نگاه خیره ات شوم .. *.*

اینم اختصاصی برای تو که دوستان گفتن به آهو میمانی ((:

تو آهوچشم نگذاری مرا از دست تا آن‌گه
که هم‌چون آهو از دستت نهم سر در بیابانی 

اینم چون مناسبتیه ((:

بازآ،

که در فراقِ تو چشمِ امیدوار
چون گوشِ روزه‌دار بر اللّه اکبر است.

گنجورم ترک خورد دیگه D:

جآن جآن من فقط آهوی توام ((:

عاشقای پاپ ؟ D: