(23-04-2020، 0:29)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(23-04-2020، 0:25)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(23-04-2020، 0:21)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.سرطان خیلی بده
(23-04-2020، 0:18)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.((:
(23-04-2020، 0:12)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خودشون کنار میان تو خودتو اذیت نکن.-.
هیچ سلامتی فک کنم خودش بهترین خبر میتونه باشه
انقدر که به درو دیوار خونه نگاه کردم دیگه میتونم طرح جدید برای اسکلت ساختمون بدم:|
تو چه خبر؟
عزیزم منو چیکار داری
کی با چی کنار میاد
من کلی گفتم نفسم
نه آدم میتونه جانش سالم باشه و مغزش و محیط حیاتش ناسالم جدی دارم میگم (:
خیلی وقته دارم به این مسئله فکر میکنم که یه بیمار سرطانی با حال روحی خوب خوشبخته یا یه آدم با بدنی سالم در محیتی ناسالم و هزار و یک فکرو خیال(:
ولی خوشحالم که میشنوم سالمی رفیق
اتفاقا دیروز داشتم به این فکر میکردم اگه یه مریضی سخت داشتم ولی مشکلات الانمو نداشتم بهتر بود یا وضع الان؟ولی خو به نتیجه ای نرسیدم D:
قربونت بشم که*.*
ولی من ترجیح میدم سرطان داشته باشم و مشکلات الانمو نه و عمیقأ شاد باشم
آدمی که سرطان داره حداقل تکلیفش با خودش و زندگیش معلومه
میدونه آقا من تهش دو سال زنده ام و فلان
من اگه به روز بفهمم سرطان دارم دنبال درمان نمیرم
ترجیح میدم روزای آخر عمرم بی دغدغه باشه
شاید کل داراییمو نقد کنمو برم یه جای خیلی دور و غروبا بشینم غروب آفتاب و ببینم
هر چند آدمی که بخواد شاد باشه و زندگی کنه
تو هر شرایطی میتونه(:
ولی خوب من به شخصه اونقدر قوی نیستم
شایدم تو اون لحظه غم و سختی الان رو ترجیح بدیم...
درکل ادم فراموشکاره سختی هایی که کشیده رو فراموش میکنه برا همین هرچقدر زمان میگذره سختی های قبل براش کم رنگ و سختی حالش پررنگ میشه(نظرشخصی)
به نظر اون ادما خیلی خاصن خیلی-_-
میدونی الا دقیقا یادم نیست کی بود
ولی یادمه چند سال پیش داشتم یه کتاب تاریخی میخوندم که یه جمله جالب داشت میگفت فرا پادشاه از ترس اینکه تو فداش شم بریزم و مسمومش کنن خودش سم و زهر انواع و اقسام مارها رو میخورد تا بدنش مقاوم بشه
یه روز که تو یه جنگی شکست میخوره و میگیرنش انگشترشو باز میکنه تا سمی که مثل بقیه پادشاهها تو انگشترش واسه اینجور واقع گذاشته بوده و بخوره و سیاهی مرگو به تاریکی حزن انگیز و روح فرسا اسارت با افتخار ترجیح بده
ولی میدونی بدن اون آنقدر قوی و ضد زهر شده بود که نمرد و اسارت ذره ذره روحشو بلعید...
گاهی فکر میکنم شاید زیاد قوی شدن هم خوب نیست
نه من به نظرت احترام میگذارم ولی قبولش ندارم
یه سری دردا تو روح آدم میمونه و با آدم بزرگ میشه
و یه سری تجربیات...
میدونی قبلنا فکر میکردم خوشبختی یعنی مطمئن باشی تو هر شرایطی آدمای اطرافت هستنو همراهت
ولی الا وقتی یکی میاد تو چشام نگاه میکنه و میگه نگران نباش من همه چیو درس میکنم
تو دلم میگم آفرین که آنقدر قشنگ دروغ میگی
در مجموع منظورم اینه
خوشبختی درونیه
ربطی به آدمای اطراف آدم نداره
red_Queen@
من میشناسمتون؟ (:
قبلاً ایدیتون چی بود؟