سریال جنجالبرانگیز «سیزده دلیل برای این که»، که بر اساس رمانی به همین نام به قلم جی آشر نوشته شده، داستان خودکشی یک نوجوان دبیرستانی به نام هانا بیکر را روایت میکند. هانا پس از مرگ، سیزده نوار از خود به جای میگذارد. این سیزده نوار، در اصل سیزده دلیل عمدهای هستند که باعث خودکشی او شده اند. هر نوار به یکی از دوستان و نزدیکان هانا میپردازد.
نقطه قوت «سیزده دلیل…» این است که ایده نسبتا بکری را انتخاب کرده. دنیای پیچیده نوجوانان و دوران پرفراز و نشیب بلوغ، هم ظرفیت زیادی برای پرداخت و بررسی دارد و هم در دنیای سینما خیلی کم مورد توجه جدی قرار گرفته. سریال سعی میکند نگاه واقعبینانه و موشکافانهای به دنیای نوجوانان داشته باشد. در ظاهر دنیایی که پدر و مادرها میبینند، این نوجوانان تعدادی دانشآموز آرام و سربهزیر هستند که درس میخوانند، مودب هستند و باعث افتخار خانواده میشوند. اما در زیر پوسته این دنیای ظاهری، جهنمی برپاست. با افرادی روبه رو میشویم که در حساسترین دوران زندگی خود با مسائلی همچون مواد مخدر، مشروبات الکلی و روابط جنسی آشنا میشوند. نادیده گرفته میشوند، درک نمیشوند، رها میشوند، نمیتوانند به کسی اعتماد کنند و خودشان باید بر تمام مشکلاتی که پیش رویشان قرار میگیرد غلبه کنند. در واقع در دنیای هولناک و تیره و تار سریال، خودکشی امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
سریال بر روی یک شخصیت تمرکز میکند: هانا بیکر، دختری که به تازگی وارد این دبیرستان شده است. تنها راه آشنایی ما با هانا، نوارهایی است که او به جای گذاشته. ما همراه با کلی جنسن که پیشتر عاشق هانا بوده، با داستان زندگی این شخصیت پیچیده همراه میشویم. سریال روایت حساب شدهای دارد. هر قسمت مربوط به یک نوار و یک شخصیت است. ما همراه با کلی مرتب در حال رفت و آمد میان گذشته و حال هستیم. بین این دو فرآیند زمانی مختلف توازی خوبی صورت گرفته است. همیشه هنگام روایت داستانها، ابتدا به گذشته میرویم داستان را از زبان هانا میشنویم. سپس به زمان حال برمیگردیم و کلی را در همان موقعیت و زمان میبینیم. کلی که کاملا منفعل به نظر میرسد و میداند که دیگر هانایی در کار نخواهد بود. رابطه عاشقانه نامتعارف کلی و هانا پرداخت خوبی دارد. رابطه ای که سرشار از حرف های ناگفته و کارهای ناکرده است.
«سیزده دلیل…» اگرچه درباره خودکشی و مرگ صحبت میکند، اما تمرکز اصلیاش بر روی زندگی و اهمیت آن است. درباره لحظاتی که باید قدر دانست و فرصتهایی که نباید از دست داد. چون در غیر این صورت واقعیت بیرحم مرگ همه چیز را از میان برمیدارد.
![نقدی بر سریال «۱۳ Reasons Why»؛ روایت تکاندهنده از سالهای هولناک نوجوانی](https://naghdefarsi-com.cdn.ampproject.org/i/naghdefarsi.com/wp-content/uploads/media/kunena/attachments/8299/MV5BMTk2NTE4NDI0M15BMl5BanBnXkFtZTgwNjAzNTQwMjI._V1_SX1500_CR001500999_AL_640x480.jpg)
با تمام این تفاسیر، چند ایراد عمده مانعِ تبدیل شدن این سریال به یک اثر درخشان میشود. ایده اصلی و ساختار کلی سریال کاملا حساب شده و هوشمندانه است. اما سازندگان آن در عمل با مشکلات زیادی مواجه شدهاند. ما قرار است با فروپاشی روحی یک شخص آشنا شویم. فرآیندی که او را از زندگی بیزار کرده و به سوی خودکشی میکشاند. چنین فرآیندی قاعدتا باید پله پله و خطی باشد. یعنی هر ماجرایی که برای هانا رخ میدهد اصولا باید کوبنده تر از ماجرای قبلی باشد. اما چنین ویژگی در کار نیست. با داستانی ظرف هستیم که میخواهد ثابت کند محیط نامطلوب و سهلانگاری بقیه افراد باعث خودکشی هانا بیکر بوده. اما بعضی از داستانهایی که هانا روایت می کند خیلی سطحیتر از اینها است که باعث خودکشی یک فرد شوند. این مساله به ویژه در مورد زک (رابطه عاشقانه ای که هنوز شروع نشده به پایان میرسد) و رابرت (شعر هانا در نشریه ای که رابرت منتشر میکند، چاپ می شود) به وضوح دیده میشود. نکته دیگر انفعال هانا در مقابل بعضی رویدادها است. خیلی از ماجراها تنها به علت سکوت هانا به وجود میآیند. چرا هانا باید در مقابل عکاسیهای مخفیانه تایلر سکوت کند؟ چرا در برابر تهمتهای کورتنی چیزی نمیگوید؟
شاید واقعا یکی از این داستانها بتواند یک فرد را به مرز خودکشی برساند. شاید هانا هم چنین شخصیتی داشته باشد. اما مساله این است که اینها همه حدس و گمان باقی میماند. در واقع شخصیت خود هانا پرداخت خیلی قوی ندارد. ما نمیدانیم با چه نوع شخصیتی طرف هستیم. تنها موضوع مشخص این است که او تنها و از تنهاییاش متنفر است. اما آیا تنها مسیری که پیش روی هانا قرار دارد همین ماجراهایی است که میبینیم؟ هانا یک دختر جذاب و با اعتماد به نفس است که به راحتی میتواند با هرکسی ارتباط برقرار کند. پدر و مادر فوقالعادهای دارد و دست کم تا جایی که داستان شروع میشود، با مشکل روحی و جسمی خاصی مواجه نشده است. به همین دلیل ناتوانی او در انجام کار درست غیرمنطقی به نظر میرسد. او قاعدتا باید یک نقطه ضعف اساسی داشته باشد، یک ویژگی که باعث فاصله گرفتن او از بقیه افراد شود. ولی چنین چیزی را نمیبینیم.
![نقدی بر سریال «۱۳ Reasons Why»؛ روایت تکاندهنده از سالهای هولناک نوجوانی](https://naghdefarsi-com.cdn.ampproject.org/i/naghdefarsi.com/wp-content/uploads/media/kunena/attachments/8299/MV5BNTg4M2Q5YTQtYmI2MS00OTBiLTkyMjQtMjljNjJlYTc4NGZjXkEyXkFqcGdeQXVyNjAwNTYwNDg._V1_640x480.jpg)
نکته جالب این است که شخصیتهای فرعی از این نظر پرداخت دقیقتری دارند. چند قسمت میانی سریال ضعیف کار شده و ما مرتب در حال تماشای یک چرخه معیوب هستیم: هانا به شکلی غیرمنطقی وارد یک ماجرای غیرمنطقی میشود و به شکلی غیرمنطقی آسیب میبیند.
نکته مهم بعدی این است که سریال از نظر داستانی پتانسیل بسیار بالایی دارد، ولی متاسفانه تمام این ظرفیتها را نیمهکاره رها میکند. در اواسط سریال بحثی بین شخصیتها به وجود میآید که هانا در این نوارها دروغ میگوید، یا دست کم تمام ماجرا را نمیگوید. این مساله میتوانست عمق بیشتری به داستان اضافه کرده و هانا را به یک شخصیت چندوجهی تبدیل کند. در این صورت کلی هم با مساله میزان اطمینان به هانا مواجه میشد، شاید حتی مجبور میشد به دنبال حقیقت اصیلی بگردد که در جایی فراتر از نوارهای هانا وجود دارد. در این حالت سریال قطعا وارد مرزهای پیچیده تری میشد. ولی متاسفانه سازندگان «سیزده دلیل…» این مساله را به راحتی نادیده میگیرند و کمی بعد به اطمینان می دهند که هانا در حال گفتن حقیقت است. ویژگی دیگری که باز هم نادیده گرفته میشود، انتقام جویی کلی است. او که در اثر بدرفتاری همکلاسی ها با هانا عصبانی شده، تصمیم میگیرد از آن ها انتقام بگیرد. قطعا انتقامجوییهای کلی داستان را وارد مرزهای جدیدی میکرد و او و حتی بقیه شخصیتها با چالشهای اخلاقی جدی مواجه میشدند. ولی متاسفانه این مساله هم خیلی سریع نایده گرفته میشود.
![نقدی بر سریال «۱۳ Reasons Why»؛ روایت تکاندهنده از سالهای هولناک نوجوانی](https://naghdefarsi-com.cdn.ampproject.org/i/naghdefarsi.com/wp-content/uploads/media/kunena/attachments/8299/MV5BZTM4NTFjODgtZjNmYi00MGQ3LTljMDgtMTEzMDRjMzJkOWY0XkEyXkFqcGdeQXVyNjAwNTYwNDg._V1_640x480.jpg)
تا پایان قسمت هشت با سریالی طرف هستیم که با این قبیل مشکلات دست و پنجه نرم میکند. اما با قسمت نهم و شروع مهمانی جسیکا، داستان دوباره اوج میگیرد. این بار همه چیز به خوبی پیش میرود. چند داستان مختلف با روابط علت و معلولی قوی، در این مهمانی رخ میدهند. همچون حلقههای یک زنجیر، تمام شخصیتها و ماجراهای این مهمانی به هم متصل هستند و نقش خود را به خوبی ایفا میکنند. این روایت پرقدرت تا اواخر داستان ادامه پیدا میکند. هانا تاثیر خود را به جای گذاشته است. در پایان، الکس با اسلحه خودکشی میکند و تایلر و جاستین، به اسلحههای خود خیره میشوند. هانا وظیفه خود را انجام داده است. نفرین او دامن بقیه دانش آموزان را هم گرفته است. حقیقتی که هانا آشکار میکند، تمام قواعد دنیای داستان را به هم میریزد. تمام شخصیتها به دیگهای جوشانی در مرز انفجار تبدیل میشوند.
«سیزده دلیل…» همان قدر که هشداردهنده است و میخواهد درباره شیوع خودکشی در میان نوجوانان صحبت کند، به هماناندازه هم خطرناک است. بسیاری از خودکشیهای دوران نوجوانی با هدف جلب توجه صورت میگیرد. فرد تصور میکند کسی برای او ارزشی قائل نیست و نادیده گرفته میشود، به همین دلیل با اقدام به خودکشی سعی میکند اهمیت خود را به افراد اطراف خود یادآوری کند. این مسالهای است که دقیقا به همین شکل در سریال رخ داده است. هانا بیکر با خودکشی خود، تمام محیط اطراف خود را به هم میریزد. در واقع داستان هانا بیکر همان ماجرای ایدهآلی است که تمام افرادی که خودکشی میکنند در ذهن میپرورانند. این که با گرفتن جان خود تمام آدمهای اطراف خود را در بهت فرو میبرند، ارزش خود را اثبات میکنند و مردم را بابت کاری که با آنها کرده اند، پشیمان میسازند. ولی این گونه نیست. هر داستانی، هر قدر هم تلخ باشد، بالاخره فراموش میشود. همان طور که کلی در پایان همین سریال سعی میکند هانا را فراموش کند، با دختری جدید آشنا میشود و به دل جاده میزند.
منبع: دنیای تصویر
نقطه قوت «سیزده دلیل…» این است که ایده نسبتا بکری را انتخاب کرده. دنیای پیچیده نوجوانان و دوران پرفراز و نشیب بلوغ، هم ظرفیت زیادی برای پرداخت و بررسی دارد و هم در دنیای سینما خیلی کم مورد توجه جدی قرار گرفته. سریال سعی میکند نگاه واقعبینانه و موشکافانهای به دنیای نوجوانان داشته باشد. در ظاهر دنیایی که پدر و مادرها میبینند، این نوجوانان تعدادی دانشآموز آرام و سربهزیر هستند که درس میخوانند، مودب هستند و باعث افتخار خانواده میشوند. اما در زیر پوسته این دنیای ظاهری، جهنمی برپاست. با افرادی روبه رو میشویم که در حساسترین دوران زندگی خود با مسائلی همچون مواد مخدر، مشروبات الکلی و روابط جنسی آشنا میشوند. نادیده گرفته میشوند، درک نمیشوند، رها میشوند، نمیتوانند به کسی اعتماد کنند و خودشان باید بر تمام مشکلاتی که پیش رویشان قرار میگیرد غلبه کنند. در واقع در دنیای هولناک و تیره و تار سریال، خودکشی امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
سریال بر روی یک شخصیت تمرکز میکند: هانا بیکر، دختری که به تازگی وارد این دبیرستان شده است. تنها راه آشنایی ما با هانا، نوارهایی است که او به جای گذاشته. ما همراه با کلی جنسن که پیشتر عاشق هانا بوده، با داستان زندگی این شخصیت پیچیده همراه میشویم. سریال روایت حساب شدهای دارد. هر قسمت مربوط به یک نوار و یک شخصیت است. ما همراه با کلی مرتب در حال رفت و آمد میان گذشته و حال هستیم. بین این دو فرآیند زمانی مختلف توازی خوبی صورت گرفته است. همیشه هنگام روایت داستانها، ابتدا به گذشته میرویم داستان را از زبان هانا میشنویم. سپس به زمان حال برمیگردیم و کلی را در همان موقعیت و زمان میبینیم. کلی که کاملا منفعل به نظر میرسد و میداند که دیگر هانایی در کار نخواهد بود. رابطه عاشقانه نامتعارف کلی و هانا پرداخت خوبی دارد. رابطه ای که سرشار از حرف های ناگفته و کارهای ناکرده است.
«سیزده دلیل…» اگرچه درباره خودکشی و مرگ صحبت میکند، اما تمرکز اصلیاش بر روی زندگی و اهمیت آن است. درباره لحظاتی که باید قدر دانست و فرصتهایی که نباید از دست داد. چون در غیر این صورت واقعیت بیرحم مرگ همه چیز را از میان برمیدارد.
![نقدی بر سریال «۱۳ Reasons Why»؛ روایت تکاندهنده از سالهای هولناک نوجوانی](https://naghdefarsi-com.cdn.ampproject.org/i/naghdefarsi.com/wp-content/uploads/media/kunena/attachments/8299/MV5BMTk2NTE4NDI0M15BMl5BanBnXkFtZTgwNjAzNTQwMjI._V1_SX1500_CR001500999_AL_640x480.jpg)
با تمام این تفاسیر، چند ایراد عمده مانعِ تبدیل شدن این سریال به یک اثر درخشان میشود. ایده اصلی و ساختار کلی سریال کاملا حساب شده و هوشمندانه است. اما سازندگان آن در عمل با مشکلات زیادی مواجه شدهاند. ما قرار است با فروپاشی روحی یک شخص آشنا شویم. فرآیندی که او را از زندگی بیزار کرده و به سوی خودکشی میکشاند. چنین فرآیندی قاعدتا باید پله پله و خطی باشد. یعنی هر ماجرایی که برای هانا رخ میدهد اصولا باید کوبنده تر از ماجرای قبلی باشد. اما چنین ویژگی در کار نیست. با داستانی ظرف هستیم که میخواهد ثابت کند محیط نامطلوب و سهلانگاری بقیه افراد باعث خودکشی هانا بیکر بوده. اما بعضی از داستانهایی که هانا روایت می کند خیلی سطحیتر از اینها است که باعث خودکشی یک فرد شوند. این مساله به ویژه در مورد زک (رابطه عاشقانه ای که هنوز شروع نشده به پایان میرسد) و رابرت (شعر هانا در نشریه ای که رابرت منتشر میکند، چاپ می شود) به وضوح دیده میشود. نکته دیگر انفعال هانا در مقابل بعضی رویدادها است. خیلی از ماجراها تنها به علت سکوت هانا به وجود میآیند. چرا هانا باید در مقابل عکاسیهای مخفیانه تایلر سکوت کند؟ چرا در برابر تهمتهای کورتنی چیزی نمیگوید؟
شاید واقعا یکی از این داستانها بتواند یک فرد را به مرز خودکشی برساند. شاید هانا هم چنین شخصیتی داشته باشد. اما مساله این است که اینها همه حدس و گمان باقی میماند. در واقع شخصیت خود هانا پرداخت خیلی قوی ندارد. ما نمیدانیم با چه نوع شخصیتی طرف هستیم. تنها موضوع مشخص این است که او تنها و از تنهاییاش متنفر است. اما آیا تنها مسیری که پیش روی هانا قرار دارد همین ماجراهایی است که میبینیم؟ هانا یک دختر جذاب و با اعتماد به نفس است که به راحتی میتواند با هرکسی ارتباط برقرار کند. پدر و مادر فوقالعادهای دارد و دست کم تا جایی که داستان شروع میشود، با مشکل روحی و جسمی خاصی مواجه نشده است. به همین دلیل ناتوانی او در انجام کار درست غیرمنطقی به نظر میرسد. او قاعدتا باید یک نقطه ضعف اساسی داشته باشد، یک ویژگی که باعث فاصله گرفتن او از بقیه افراد شود. ولی چنین چیزی را نمیبینیم.
![نقدی بر سریال «۱۳ Reasons Why»؛ روایت تکاندهنده از سالهای هولناک نوجوانی](https://naghdefarsi-com.cdn.ampproject.org/i/naghdefarsi.com/wp-content/uploads/media/kunena/attachments/8299/MV5BNTg4M2Q5YTQtYmI2MS00OTBiLTkyMjQtMjljNjJlYTc4NGZjXkEyXkFqcGdeQXVyNjAwNTYwNDg._V1_640x480.jpg)
نکته جالب این است که شخصیتهای فرعی از این نظر پرداخت دقیقتری دارند. چند قسمت میانی سریال ضعیف کار شده و ما مرتب در حال تماشای یک چرخه معیوب هستیم: هانا به شکلی غیرمنطقی وارد یک ماجرای غیرمنطقی میشود و به شکلی غیرمنطقی آسیب میبیند.
نکته مهم بعدی این است که سریال از نظر داستانی پتانسیل بسیار بالایی دارد، ولی متاسفانه تمام این ظرفیتها را نیمهکاره رها میکند. در اواسط سریال بحثی بین شخصیتها به وجود میآید که هانا در این نوارها دروغ میگوید، یا دست کم تمام ماجرا را نمیگوید. این مساله میتوانست عمق بیشتری به داستان اضافه کرده و هانا را به یک شخصیت چندوجهی تبدیل کند. در این صورت کلی هم با مساله میزان اطمینان به هانا مواجه میشد، شاید حتی مجبور میشد به دنبال حقیقت اصیلی بگردد که در جایی فراتر از نوارهای هانا وجود دارد. در این حالت سریال قطعا وارد مرزهای پیچیده تری میشد. ولی متاسفانه سازندگان «سیزده دلیل…» این مساله را به راحتی نادیده میگیرند و کمی بعد به اطمینان می دهند که هانا در حال گفتن حقیقت است. ویژگی دیگری که باز هم نادیده گرفته میشود، انتقام جویی کلی است. او که در اثر بدرفتاری همکلاسی ها با هانا عصبانی شده، تصمیم میگیرد از آن ها انتقام بگیرد. قطعا انتقامجوییهای کلی داستان را وارد مرزهای جدیدی میکرد و او و حتی بقیه شخصیتها با چالشهای اخلاقی جدی مواجه میشدند. ولی متاسفانه این مساله هم خیلی سریع نایده گرفته میشود.
![نقدی بر سریال «۱۳ Reasons Why»؛ روایت تکاندهنده از سالهای هولناک نوجوانی](https://naghdefarsi-com.cdn.ampproject.org/i/naghdefarsi.com/wp-content/uploads/media/kunena/attachments/8299/MV5BZTM4NTFjODgtZjNmYi00MGQ3LTljMDgtMTEzMDRjMzJkOWY0XkEyXkFqcGdeQXVyNjAwNTYwNDg._V1_640x480.jpg)
تا پایان قسمت هشت با سریالی طرف هستیم که با این قبیل مشکلات دست و پنجه نرم میکند. اما با قسمت نهم و شروع مهمانی جسیکا، داستان دوباره اوج میگیرد. این بار همه چیز به خوبی پیش میرود. چند داستان مختلف با روابط علت و معلولی قوی، در این مهمانی رخ میدهند. همچون حلقههای یک زنجیر، تمام شخصیتها و ماجراهای این مهمانی به هم متصل هستند و نقش خود را به خوبی ایفا میکنند. این روایت پرقدرت تا اواخر داستان ادامه پیدا میکند. هانا تاثیر خود را به جای گذاشته است. در پایان، الکس با اسلحه خودکشی میکند و تایلر و جاستین، به اسلحههای خود خیره میشوند. هانا وظیفه خود را انجام داده است. نفرین او دامن بقیه دانش آموزان را هم گرفته است. حقیقتی که هانا آشکار میکند، تمام قواعد دنیای داستان را به هم میریزد. تمام شخصیتها به دیگهای جوشانی در مرز انفجار تبدیل میشوند.
«سیزده دلیل…» همان قدر که هشداردهنده است و میخواهد درباره شیوع خودکشی در میان نوجوانان صحبت کند، به هماناندازه هم خطرناک است. بسیاری از خودکشیهای دوران نوجوانی با هدف جلب توجه صورت میگیرد. فرد تصور میکند کسی برای او ارزشی قائل نیست و نادیده گرفته میشود، به همین دلیل با اقدام به خودکشی سعی میکند اهمیت خود را به افراد اطراف خود یادآوری کند. این مسالهای است که دقیقا به همین شکل در سریال رخ داده است. هانا بیکر با خودکشی خود، تمام محیط اطراف خود را به هم میریزد. در واقع داستان هانا بیکر همان ماجرای ایدهآلی است که تمام افرادی که خودکشی میکنند در ذهن میپرورانند. این که با گرفتن جان خود تمام آدمهای اطراف خود را در بهت فرو میبرند، ارزش خود را اثبات میکنند و مردم را بابت کاری که با آنها کرده اند، پشیمان میسازند. ولی این گونه نیست. هر داستانی، هر قدر هم تلخ باشد، بالاخره فراموش میشود. همان طور که کلی در پایان همین سریال سعی میکند هانا را فراموش کند، با دختری جدید آشنا میشود و به دل جاده میزند.
منبع: دنیای تصویر