اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اول خجالت کشیدم برم...{معلوم نیس ک}

#1
Wink 
از همون لحظه اول که با پدر و مادرم وارد سالن مهمونی شدم چشمم بهش افتاد و شور و هیجانی توی دلم به پا کرد !!! طول سالن را طی کردم و روی یک صندلی نشسته دوباره نگاهش کردم ، درست روبروی من بود ! این بار یک چشمک بهش زدم و لبخند زدم و یواشکی به اطرافم نگاه کردم تا کسی منو ندیده باشد ، کسی متوجه من نبود ! خودم را بی تفاوت مشغول حرف زدن کردم ولی چند لحظه بعد بی اختیار چشمم رو بهش انداختم و بهش نگاه کردم ، چه جذاب و زیبا و با نفوذ بود !!! دوباره او چشمک زد بیشتر هیجان زده شدم و به خودم گفتم که از فکرش بیایم بیرون ، باز هم مشغول گوش دادن به حرف های بقیه بودم ولی حواسم به اون طرف سالن بود !!! می خواستم برم پیشش ولی خجالت می کشیدم ، جلوى والدین و صاحب خانه !!! حتماً اگر جلو و پیشش مى رفتم با خودشون مى گفتند : عجب پسر پررویی !
توی دوراهی عجیبی مونده بودم و دیگه طاقتم تموم شده بود ! دل به دریا زدم و گفتم : هر چه باداباد ، بلند شدم و با لبخند به طرفش نگاه کردم ، وقتی بهش رسیدم با جرات تمام دستم رو به طرفش دراز کردم ؟
آون رو برداشتم و گذاشتمش توی دهنم ، به به ! عجب شیرینی خامه ای خوشمزه ای بود !
پاسخ
 سپاس شده توسط ρσєѕɪ ، یلدا 86 ، پایدارتاپای دار
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
اول خجالت کشیدم برم...{معلوم نیس ک} - کــــــــــⓐرمَن - 17-03-2020، 19:13


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان