ارسالها: 181
موضوعها: 27
تاریخ عضویت: Jul 2012
سپاس ها 740
سپاس شده 769 بار در 196 ارسال
حالت من: هیچ کدام
جدا هرچه گشتم بی وفا تر و ناسازگار تر و آدم فروش تر از روزگار پیدا نکردم.
اما همین گذر زمان هم خیلی چیزا رو از بین میبره : دوستی ها عشق ها کینه ها
در این خاك زرخیز ایران زمین ، نبودند جز مردمی پاك دین / همه دینشان مردی و داد بود ، وز آن کشور آزاد و آباد بود
پدر در پدر آریایی نژاد ، ز پشت فریدون نیکو نهاد / بزرگی به مردی و فرهنگ بود ، گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما ، که شد مهر میهن فراموش ما / که انداخت آتش در این بوستان ، کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ ، خرد را فکندیم این سان زکار / نبود این چنین کشور و دین ما ، کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ، کجا این سر انجام بد داشتیم / بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم ، برون سر از این بار ننگ آوریم
(حکیم فردوسی توسی)