فصل ۴
دزد باز هم می آید
//////////////////////////
نانسی کلیدسازی آورد و همه قفل های خانه را عوض کردند.حتی قفل اتاق خواب ها را.وقتی شب همه خواب بودند و نانسی میخواست بخوابد،باز هم صدای در گاراژ را شنید و صدای جیغ گربه ها بلند شد.به طرف در گاراژ دوید و دزد را ندید.با خود فکر کرد:دزد یک شاه کلید دارد و حتما با قالب مومی توانسته کلیدی بسازد که بتواند در گاراژ را باز کند...
ناگهان خانم بیلینگ و کارتر به همراه بس و جورج به گاراژ رسیدند.نانسی توضیح داد:او کلید این قفل را هم دارد و وقتی صدای پای من را شنید مخفی شد.بس،جورج،شما به من کمک میکنید که مخفیگاه آن دزد را پیدا کنیم؟
بس موافقت کرد اما جورج نه.جورج گفت:الان شب است و ما خسته ایم.بهتر است فردا بگردیم.
بس با ناراحتی گفت:اما تا آن موقع دزد رفته است.
نانسی با خوشحالی گفت:میتوانید اینجا بخوابید؟
بس و جورج با خوشحالی پذیرفتند.اما بس راضی نبود.چون میترسید شب را همراه یک دزد بخوابد.چون میدانست دزد نمیتواند با حضور آن دو از گاراژ فرار کند که ناگهان در گاراژ باز شد و مردی چهارشانه و قدبلند ظاهر شد...
دزد باز هم می آید
//////////////////////////
نانسی کلیدسازی آورد و همه قفل های خانه را عوض کردند.حتی قفل اتاق خواب ها را.وقتی شب همه خواب بودند و نانسی میخواست بخوابد،باز هم صدای در گاراژ را شنید و صدای جیغ گربه ها بلند شد.به طرف در گاراژ دوید و دزد را ندید.با خود فکر کرد:دزد یک شاه کلید دارد و حتما با قالب مومی توانسته کلیدی بسازد که بتواند در گاراژ را باز کند...
ناگهان خانم بیلینگ و کارتر به همراه بس و جورج به گاراژ رسیدند.نانسی توضیح داد:او کلید این قفل را هم دارد و وقتی صدای پای من را شنید مخفی شد.بس،جورج،شما به من کمک میکنید که مخفیگاه آن دزد را پیدا کنیم؟
بس موافقت کرد اما جورج نه.جورج گفت:الان شب است و ما خسته ایم.بهتر است فردا بگردیم.
بس با ناراحتی گفت:اما تا آن موقع دزد رفته است.
نانسی با خوشحالی گفت:میتوانید اینجا بخوابید؟
بس و جورج با خوشحالی پذیرفتند.اما بس راضی نبود.چون میترسید شب را همراه یک دزد بخوابد.چون میدانست دزد نمیتواند با حضور آن دو از گاراژ فرار کند که ناگهان در گاراژ باز شد و مردی چهارشانه و قدبلند ظاهر شد...