18-03-2019، 0:17
بهم گفت : چرا شبها نمیخوابی ؟!
چیزی نگفتم .
دوباره پرسید : چرا از خوابیدن میترسی ؟ چرا فرار میکنی ؟
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم : تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این منو اذیت میکنه .
نمیدونم چرا بعد اون شب دیگه حتی خودشم نمیخوابید !
چیزی نگفتم .
دوباره پرسید : چرا از خوابیدن میترسی ؟ چرا فرار میکنی ؟
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم : تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این منو اذیت میکنه .
نمیدونم چرا بعد اون شب دیگه حتی خودشم نمیخوابید !