17-02-2019، 13:00
[اینترو]
من از خودم میترسم نه از تو
مگه خیابون جای وایسادنه
من از خودم میترسم نه از تو
[ورس یک]
بسپر پرواز به خاطر حتی
اگر که پرنده مردنی نیست
باش برنده پیش خودت
تووی لحظه ای که بازی بردنی نیست
توو قاب عکسشون عکس بکش
شکل خوب میاد سخت به چشم
با دستات به دستام دست بکش
شاید که خطاش یه حرفی زد
رفیق من هرگز نشو
اون بازنده ای که دستاش رو بود
عزیز من هرگز نشو
اون شجاعتی که تووش حرف از خون بود
بزرگ من همیشه بمون
همیشه همون که واسم کوه بود
این قدیما الانه من بود
توو جای که باید حتما اون بود
این شروع تازه ای بود
باید همیشه راضی میموند
سنگ رو سنگ بند نمیشد
احساس فقط سادگی بود
کاری که کردی و همیشگی کن
بیرون زدی أ مسیر بیخود
ساختی یه جهانی عجیب و بی بُت
زنجیرات میشن نحیف و بی قطر
رو دو پای اتقاداتش ایستاد
اون که به اون انشای ساده بیست داد
اون که بیخود با اشکای تو اشک ریخت اون
منی که بیشتر از تو، تو رو میشناخت
[ورس دو]
زخماشو با الکل شست
رفت آروم یه گوشه نِشست
دستاشو به دست اون داد و
بست کولشو سمت بهشت
سر رو شونه ی خداش بود
نیمه ی دیگه ی بطریو خورد
لبخند زد رو به خداش
گفت متنفرم از بازی و برد
عشقی هنوز توو جهانش بود
این تنها دلیل جهادش بود
برا پیروزی آفریدنش شکست ندادن مرامش بود
همون چهره ی پشت پرده
که همیشه خوبیه نمایش بود
دوست نداشتی بالا ببینیش
اما اون قله حلالش بود
میلیون ها روح تووی جسم
فقط خدا بود مونسش
دنبال یه صلح توو دلش
خیلی دور بود، دور بود حسش
درست تووی اعماقِ تو
بالای کوه یه فریاد پُر
داره میگه آزادم من
موج بلند شد توو دریای نور
ولی به هرحال میبخشمت
اگه غروری ساختی که شکستت
اگه کشیدی مرزا رو دور ماها
واسه فرار أ یه گوشه نشستنت
تو هم ببخش اگر که من
خوب بودم اینجا پیش بدیت
کهکشان توو چشمای ماست
موندنی باش واسه اهل زمین
[اوترو]
من از خودم میترسم نه از تو
هوووو واسه چی وایسادی وسط خیابون