رماننننن زیبا

[1987rania]

فردا شده یا من یکم جلو ام؟!

من خیلی عقبم امشب میذارم پارت اولو

---

#پارت_اول رمان مرسی عشقم همونطور که موهامو شونه میکردم شعر هم میخوندم دختری بودم به کنج خونه اب میکشیدم من از رودخونه ارزو داشتم که شوهر کنم (البته اینجارو خیلی اروم گفتم) هوووو هوو بالاخره تموم شد اخ اخ ریخت واییی تند تند به سمت دستشویی رفتم اخیش چقدر دنیا زیباتر شد اصلا همه چی رو یه جور دیگع میبینم خب خب حالا چیکار کنممم اها زنگیدم به سارا من.الو سلام چطوری ؟ شناختی ؟ سارا خرهه اولن که شمارت و حفظم دوما که عکس نحست رویه گوشیه سوما که من.اوه باشع فهمیدم راستی سارا میای بریم بیرون ؟ سارا خودمون دو تا ؟ من . اه چقدر مخی تو نه با کیانا کیمیا و مهدیه (که ما بش میگیم دنیا)سارا اکی من هماهنگ میکنم با اونا من . بای خلم خب بریم سر موضوع مهم چی بپوشم ؟؟؟؟؟اممم یه شلوار مشکی تنگ تنگگگ یه مانتو چهارخونه ی قرمز (شبیه مانتوهای استایل گرانج)و یه شال زرشکی کفشم اسپرت مشکی بایه خلخال و حالا میریم سره ارایششش یه کرم و یه رز خیلی کمرنگ و کم خب خب چه گلی شدم من چون مانتوم به نظره خودم کمی کوتاه بود موهامو کشیدم تو و دوباره احساس عذاب وجدان کردم که اینقدر مانتوم کوتاهه خب اه مامانم خونه نیست زنگیدم به مامانم بعد از 2 بوق جواب مامان بله من.الو سلام مامان من میخوام با دوستام برم بیرون میشع ؟ مامان تا ساعت چند بر میگردی ؟ نمیدونم ولی زود میام مامان باشه برو خب دوستان این از اولین پارت منتظر نظراتتون هستم باییییی