شاید کمتر کسی تا الان به این مساله توجه کرده باشد،
اما بشر پیش از آنکه سخن گفتن بیاموزد، رقصیدن می دانست.
الان دیگر واژه ها قلب شده اند و از معنا حقیقی خودشان به دور افتاده اند.
انسان های اولیه وقتی واژه ای را ابداع می کردند عیناً بار معنایی آن واژه را با گوشت و پوست خودشان حس می کردند. مثلا به واژه ای مثل «سنگین» توجه کنید: انسان اولیه دقیقاً چیز سنگین را به «سنگ» تشبیه می کرد و واقعا موقع استعمال این واژه نمود عینی سنگ جلوی چشمانش می آمد.
اما حالا چه؟ ما موقع استعمال واژه ها به هیچ وجه به ریشه آنها توجه نداریم و هرگز دیگر آن معنایی اصیلی را که برای قدما داشتند برای ما ندارد.
برای همین است که من می گویم اولین قدم برای زندگی بهتر و باکیفیت تر تفکر روی واژه هایی است که ابزار تفکر، تعامل و ارتباط ما با جهان هستند.
اما بشر پیش از آنکه سخن گفتن بیاموزد، رقصیدن می دانست.
الان دیگر واژه ها قلب شده اند و از معنا حقیقی خودشان به دور افتاده اند.
انسان های اولیه وقتی واژه ای را ابداع می کردند عیناً بار معنایی آن واژه را با گوشت و پوست خودشان حس می کردند. مثلا به واژه ای مثل «سنگین» توجه کنید: انسان اولیه دقیقاً چیز سنگین را به «سنگ» تشبیه می کرد و واقعا موقع استعمال این واژه نمود عینی سنگ جلوی چشمانش می آمد.
اما حالا چه؟ ما موقع استعمال واژه ها به هیچ وجه به ریشه آنها توجه نداریم و هرگز دیگر آن معنایی اصیلی را که برای قدما داشتند برای ما ندارد.
برای همین است که من می گویم اولین قدم برای زندگی بهتر و باکیفیت تر تفکر روی واژه هایی است که ابزار تفکر، تعامل و ارتباط ما با جهان هستند.