29-01-2012، 12:40
آری! روزگار غريبی است!
روزگاری است که ...
بزرگراههای وسيعتر بنا کردهايم اما تنگنظرتر شدهايم؛
ساختمانهای بلندتر ساختهايم اما افق ديدمان کوتاهتر شده است.
تنها به زندگی، سالهای عمرمان را افزودهایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان؛
تا ماه رفته و برگشتهایم اما حاضر نیستیم برای يک آشنا از یک سوی خیابان به آن سو برویم؛
زمانه ما
زمانه انسانهای بلند قامت اما کوتهنظر و دونهمت است.
زمانه تحصيلات عاليه و خلقيات دانيه است.
زمانه ارقام، اعداد و کميات است و نه اصول و ارزشها!
عصرِ ما،
عصر خانههای شيکتر و روياييتر اما خانوادههای از هم دور و همخانههايي ناآشنا است!
عصری است که دغدغهها و چالشهای بيشتری داريم اما نيايش و مناجات کمتری داريم.
پيامکها را در لحظه میگيريم و برای ديگران میفرستيم اما پيامهای روشن آسمانی را نمیگيريم.
اما اين سزاوار ما نيست.
زندگی فقط زنده ماندن نیست، بلکه زنجیرهای از لحظههای ناب رويش و رويش دوباره است. اين رويش محتاج هوای پاک و تازه است. هوای تازه معنويت، زيبايي، دانايي و نيکويي. پنجرهاي گشوده بايد که چنين هوايي را فراهم آورد