09-08-2018، 10:33
دیشب خدارو دیدم…
گوشه ای آرام میگریست…
من هم کنارش رفتم و گریستم…
هر دو یک درد داشتیم …
” آدم ها....”
عجب از آدمایی، که نشانههایت را میبینند و انکارت میکند …
و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی
گوشه ای آرام میگریست…
من هم کنارش رفتم و گریستم…
هر دو یک درد داشتیم …
” آدم ها....”
عجب از آدمایی، که نشانههایت را میبینند و انکارت میکند …
و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی