گفتگوی آزاد نسخه 322

[ʜɪᴅᴅᴇɴ]

به به مهرناز بانو :}
چطور مطوری دخترک ؟ ._.

خوبم فدا ، تو چطوری ؟

بد نیستم ._.
تهرانی ؟

---

زده ب سرم :|
بعضی وقتا یه کارایی میکنم خودمم تعجب میکنم :|
عاااخخخ ننم D:
خیلی وقته باهاش حرف نزدم ._.
ن بابا دوستای من ک گونی گونی کتاب خریدن :|
هیچی ام  نخوردن :/

اره اصن صدای مبلُ این داستانا ..... :V
عاخخ ننت واقعا رحمت خدا بر او باد
سلام برسون رفتی پیشش
از دوستات خوشم اومد .__. چقدر خوبن اخه، کتاباشونو تموم کردن بگو بیان طاق بزنیم xD

مرض :|
خودت برو پیشش سلام کن :|
اره این برنامه رو گذاشتم باهاشون :|
تو تایمی ک دستمه میدم بخونی توام ._.

تو چ سبکی هستن 
تو تایمی که دستته تا اینجا بیای که یه امانتیُ به یکی دیگه امانت بدی؟! |:
خودت برو بخرُ شرایطت هم جوریه هرچی بگی نه نمیگنُ میتونی شخم بزنی کل کتاباشونو درو کنی ببری خونتون
صفا..! (;

سبک یعنی از نظر رفتاری و اخلاقی و اینا ؟
باشه میخونم اگه خوب بود میخرمش میدم ب تو :|

منظورم از خریدن این بود که برو مصلی خودت بخر هرچی میخوایُ از دوستات منظور نبود |:
سبک یعنی کتابش رُمانه ترسناکه تاریخیه شعره و ... ملتفتی دیگه خودت نگیم باقیشو دخترک کوچکم
اتفاقا همینجوری یهویی باید بگم جشن ظهورم نزدیکه بنا بر قرار های گذشته انتظاراتی رو به من تحمیل کردی که ازت داشته باشم :V