خوب شد اینو گذاشتی به فکرمم نرسیده بود
ولی من هیچ خاطره ای ندارم بزار مال دوستمو بگم
پارسال دوستم از مریم خونی واسم گفت
((یکی از خواهرای دوستش همیشه مریم خونی رو میدیده اتفاقای عجیبی که همه میدونن واسش شب وروز تکرار میشه یروز میره بیرون دوستاش بهش میخندن میره خونه میبینه شکل مریم روگرفته))
بعدش دوستم با یکی دیگه نمیدونم چندتا کلمه قرانی میگن زیر پتو بعد که به اینه نگاه میکنن میبیننش

ولی من هیچ خاطره ای ندارم بزار مال دوستمو بگم
پارسال دوستم از مریم خونی واسم گفت
((یکی از خواهرای دوستش همیشه مریم خونی رو میدیده اتفاقای عجیبی که همه میدونن واسش شب وروز تکرار میشه یروز میره بیرون دوستاش بهش میخندن میره خونه میبینه شکل مریم روگرفته))
بعدش دوستم با یکی دیگه نمیدونم چندتا کلمه قرانی میگن زیر پتو بعد که به اینه نگاه میکنن میبیننش
