¤گفتگو آزاد نسخه 312¤

[Faust]

همین دو سه صفحه قبل.
__
اعتقاداتم ضعیف نیست. حالا چون به چیزی که شما اعتقاد داری باور ندارم دلیل نمیشه که بدبخت و بی هدف و سرافکنده باشم!
من به همه مسائل همچین دیدی دارم. نه فقط مسافرت! اگه واسه ی شما سفر مذهبیه، از فضای مذهبیش لذت ببر! واسه ی بنده ای که نیست، بخاطر تفریحاتش میرم! حالا چرا اینجا؟ چون بچه ها انتخاب کردن.
تا حالا دو کلام با یه نفر بحث نکردم که اعتقاداتشو به رخ نکشه یا بخاطر اعتقاداتش خودشو سر ندونه! من همینم که هستم و دوست ندارم تغییری توش ببینم. شما هم همین باش! نمیشه همینطوری در کنار هم ادامه بدیم؟
اگه حرفی، حدیثی،  آیه ای، چیزی در ادامه این حرفا هست، نه اینجا، و نه خصوصی نفرست. چون واقعاً علاقه ای به شنیدنش ندارم.

نه ببین من همچین حرفی نزدم که بدبختی و .. فقط برام عجیب شد !

چون با افراد زیادی مثل تو در ارتباط بودم که حتی مشهد زندگی میکردن و یک بار هم پاشون رو توی حرم نذاشته بودن .. 

اما خب اگه یادت باشه گفتم خیلی خوبه چرا تا صبح نموندی حرم برگشتی گفتی اگه دوستام نبودن میموندم .. 

اینجور افراد من زیاد دیدم و برام عجیب نیست اما اینکه در عین اعتقاد نداشتن به چیزی یجورایی اعتقاد وجود داشته باشه برام عجیبه .

منظورم از اینکه اعتقادات ضعیفه این نبود که چرا به امام اعتقاد نداری ، منظورم این بود که چطور وقتی اعتقاد نداری میری حرم .. انگار وسط یه دو راهی چیزی ..

مثل همیشه اینه برخوردت !! فکر میکردم میدونستی دخالت نمیکنم تو کارت فقط این سوال برام ایجاد شد ..