17-08-2016، 13:01
الماس طلا
از گریه متنفر بودم به گریه ام انداختین
از خانواده متنفر بودم به زور بهم دادین
از خوشحالیو نیکی متنفر بودم به زور به خوردم دادین
از حرف زدن متنفر بودم به حرفم کشیدین
از اذیت کردن دوستام متنفر بودم ولی بلایی به سر مغزم اوردین که اذیت کردینشون
از گذشته متنفر بودم به زور جلوی چشمام کشیدین
از ترحم متنفر بودم بهم ترحم کردین
از بغض متنفر بودم بغضمو دائمی کردین
از تحقیر متنفر بودم تحقیرم کردین
اصلا میدونین خوب کردین ولی من خوب تر باهاتون تا میکنم
از خانواده متنفر بودم به زور بهم دادین
از خوشحالیو نیکی متنفر بودم به زور به خوردم دادین
از حرف زدن متنفر بودم به حرفم کشیدین
از اذیت کردن دوستام متنفر بودم ولی بلایی به سر مغزم اوردین که اذیت کردینشون
از گذشته متنفر بودم به زور جلوی چشمام کشیدین
از ترحم متنفر بودم بهم ترحم کردین
از بغض متنفر بودم بغضمو دائمی کردین
از تحقیر متنفر بودم تحقیرم کردین
اصلا میدونین خوب کردین ولی من خوب تر باهاتون تا میکنم