امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

*دیالوگ های ماندگار*

#3
تاکسی درایور
مسافر: « اون نور رو اون بالا می بینی؟ نور پنجره طبقه دوم، اون زن رو توی پنجره می بینی؟ »
تراویس: « آره! »
مسافر: « می خوام اون زن رو ببینی چون که اون زن منه؛ اما اونجا خونه من نیست!»

فـارســـت گــامـــپ(تــام هــنــکــس):مــامــانــم هــمـیـشـه مــی گــفـت بــایــد قـبـل ایـنـکــه حــرکــت کــنــی گــذشــتـه رو پـــشـت سـر بــذاری...

خسرو شکیبایی : مردم منو می دیدن میگفتن مخش تکون خورده . ولی من به مامانم می گفتم من دلم تکون خورده نه مخم . مادرم می گفت گور بابا مخ تو دلت قد صدتا مخ می ارزه ، به خدا گفت ، به همین زمین قسم گفت ...
اندیشه فولادوند : مادرت نپرسید عاشق کی شدی ؟ نپرسید اسمش چیه ؟
خسرو شکیبایی : مادرا که از آدم چیزی نمی پرسن . همه چیو خودشون می دونن ...
ستاره بود-فریدون جیرانی

ﻣﺘﺮﺳﮏ : ﻣﻦ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﺎﻟﻪ !
ﺩﻭﺭﻭﺗﯽ : ﺍﮔﻪ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭘﺲ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟
ﻣﺘﺮﺳﮏ : ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ... ﻭﻟﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ
ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻐﺰ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻦ!
ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﺷﻬﺮ ﺍُﺯ - ﻓﺮﺍﻧﮏ ﺑﺎﺋﻮﻡ
پاسخ
 سپاس شده توسط ✓SHINE AGAIN✓


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: *دیالوگ های ماندگار* - رامین 1993 - 12-08-2016، 9:55

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یه عالمه اس ام اس زیبا و ماندگار
  جملات ماندگار.........

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان