18-04-2016، 12:12
مشكے بـہ تـטּ كنيد
عزا گرفتـہ ام ..
براے مرگ يكـ احسآس
احسآسے بـہ بزرگے يكـ غرور لـہ شده
بـہ زير خیانت هاے يكـ عشق دروغيـטּ
اينجا ..
در خلوتگاه ايـטּ عشق
صداے شيونهاے دردناكم
صداے نفريـטּ هاے ايـטּ دل شكستـہ ام
روزے بـہ گوشت خواهد رسيد ..
ايـטּ صدا را ..
دست سرسخت سرنوشـت بـہ گوشت مے رساند
براے زجرهاے ايـטּ قلب سوختـہ ام
براے هر نفس كـہ با مرگ كشيدم ..
براے تكـ تكـ ثانيـہ هاے تنهايے ام
و براے غرور شكستـہ ام ..
ديدار بہ قيامت عزیز لعنتے ...
.
.
.
حیـــــــــــــــــف
کاش میفهمیدی
قهر میکنم
تا دستم را محکم تر بگیری و بلند تر بگویی
بمـــــــــــــــــــــــــان
نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی
هر جور راحتی
.
.
.
ایــن روزهـــا
همــه بــه مــن دلـتــنـــگــی هــدیــه مـی دهنــد
لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!
بــه خـــدا تمــــامـ شــد
دلـــــــــــم…!
.
.
.
روي تخته سنگي نوشته شده بود:
اگر جواني عاشق شد چه کند؟
من هم زير آن نوشتم:
بايد صبر کند
براي بار دوم که از آنجا گذر کردم
زير نوشته ي من کسي نوشته بود
اگر صبر نداشته باشد چه کند؟
من هم با بي حوصلگي نوشتم
بميرد بهتر است
براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم
انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد
اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...
.
.
.
سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی.....
گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی.....
گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی.....
او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم
را هیچکدام را ندید...
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
دیوانه ی باران ندیده...!
.
.
.
نشستم پاى مشروب گفتند بخور بگو به سلامتى اونی که دوستش
داری, پیکو به لبم
نزدیک کردم نخوردم,ولى گفتم به سلامتى اون که ازش جون
میگیرم.گفتند نخوردى؟؟!!
گفتم من سلامتى اونو تو پاکى میخوام,نه تو مستى!!
.
.
.
اگه چشمات پرسید بگو ندیدمش ... اگه گوش هات پرسید بگو نشنیدمش ... اگه دستت لرزید
بگو مال سر ماست .... اما اگه دلت لرزید به خودت دروغ نگو ! دوستش
داری............دیشب تو فكرت بودم كه یه قطره اشک از چشمام جاری شد ... از اشک
پرسیدم چرا اومدی ؟؟؟ گفت :
<<آخه تو چشمات كسی هست كه دیگه اونجا جای من نیست>>
.
.
.
چی شد که سیگاری شدی ؟
یه شب بارون میومد… خیلی تنها بودم...!!!
چی شد که ترک کردی؟
یه شب بارون میومد… دیگه تنها نبودم...!!!
چی شد الکلی شدی و سیگار رو دوباره شروع کردی؟
یه شب بارون میومد… دوباره تنها شدم...!!!
چی شد آوردنت اینجا، بستریت کردن؟
یه شب بارون میومد… خیلی تنها بودم… تو خیابون دیدمش…اون
تنها نبود...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
.
_____________@@@@@
______________@zahra@
______________@LOVE.@
_____________@zahra@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
_______@@@@@@@
____@@@@@@@@@@@
___@@@@@______@@@@@
_@@@@@_________@@@@@
@@@@@___________@@@@@
@@@@@___________@@@@@
@@@@@___________@@@@@
_@@@@@_________@@@@@
__@@@@@______@@@@@
_____@@@@@@@@@@@
________@@@@@@@_
_@@@@@____________@@@@@
__@@@@@__________@@@@@
___@@@@@________@@@@@
____@@@@@______@@@@@
_____@@@@@____@@@@@
______@@@@@__@@@@@
_______@@@@@@@@@@
________@@@@@@@@@
_________@@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
.
.
.
دلـ ــم بـ ــرای روزهـ ــای بـ ــا هـ ــم بـ ــودنـ ــمـ ــان
تـ ــنـ ــگ شـ ــده
بـ ــرای :: مـ ــواظـ ــب خـ ــودت بـ ــاش ::
شـ ــنـ ــیـ ــدن تـ ــنـ ــگ
شـ ـده
بـ ـرای نـ ـگـ ـاهـ ـی کـ ـه تـ ـا پـ ـیـ ـچ سـ ـر کـ ـوچـ ـه
تـ ـعـ ـقـ ـیـ ـبـ ـ
مـ ـی کـ ـرد تـ ـنـ ـگ شـ ـده
بـ ــرای دلـ ــی کـ ــه نـ ــگـ ــرانـ ــم مـ ــی شـ ــد تـ ــنـ ــگ
شـ ــده . . .
.
.
.
یکی را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
او هرگز نمی داند !!!
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که
او را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
او هرگز نگاهم را نمی خواند !!!
به برگ گل نوشتم من که
او را دوست می دارم
ولی افســـــــــــــــــــــــــوس
او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند !!!
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او سلام من رسان وگو که
او را دوست می دارم
ولی افســـــــــــــــــــــــــوس
یکی ابر سیه آمد ز روی ماه تابان را پوشانید !!!
صبا را دیدم و گفتم
صبا دستم به دامانت بگو از من به دلدارم که
او را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
ز ابر تیره برقی جست و قاصد را میان ره بسوزانید !!!
کنون وامانده از هرجا باخود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
او هرگز نمی داند !!! .
.
.
.
ـوش کن لعنـتی .........!
اينی که من می کـشم .... درد بـی تو بودن نيـست ....
تـاوان با تو بـودنه .......!
.
.
.
یادمون باشه که هیچ کس رو امیدوار نکنیم
بعد یک دفعه رهاش کنیم
چون خورد میشه
می شکنه
و آهسته می میره
یادمون باشه!قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم
تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره
یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عملی کنیم
یادمون باشه هیچ وقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم انتظار گذاشتیم
نذاریم!
چون ممکنه زیاد نتونه طاقت بیاره و....بمیره!!!
.
.
.
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو
صحنه ی ذهن کبوتر آبی ست
خواب گل مهتابی ست
ای نهایت در تو
ابدیت در تو
ای همیشه با من
تا همیشه بودن
باز کن چشمت را
تا که گل باز شود
تا که از پنجره ی چشمانت
عشق آغاز شود
دلم اینجا تنگ است
فصل ها بی معنی ست
آسمان بی رنگ است
سرد سرد است اینجا
باز کن چشمت را
گرم کن جانم را
ای همیشه آبی
ای همیشه دریا
ای تمام خورشید
ای همیشه گرما
همه دوست دارن بهشت برن اما کسی نمی خواد بمیره! بهشت
رفتن جرعت مردن میخواد!
.
.
.
دیگر با عروسک هایم بازی نمی کنم.
بزرگ شدم،
خود عروسکی شدم،
آنقدر بازی ام دادند
که قلبم با تکه پارچه های رنگارنگ وصله خورده
است…
لااقل، تو دیگر قلب پارچه ای ام را پاره نکن.
.
.
.
دلم میخواهد فریاد بزنم بگویم:
من مترسکه خاطرات تو نیستم!
درست مثل دیوانه ای
که اصرار دارد بگوید من دیوانه نیستم
راستی!گفته بودم؟
من دیوانه نیستم .
سپاس یادتو نره
عزا گرفتـہ ام ..
براے مرگ يكـ احسآس
احسآسے بـہ بزرگے يكـ غرور لـہ شده
بـہ زير خیانت هاے يكـ عشق دروغيـטּ
اينجا ..
در خلوتگاه ايـטּ عشق
صداے شيونهاے دردناكم
صداے نفريـטּ هاے ايـטּ دل شكستـہ ام
روزے بـہ گوشت خواهد رسيد ..
ايـטּ صدا را ..
دست سرسخت سرنوشـت بـہ گوشت مے رساند
براے زجرهاے ايـטּ قلب سوختـہ ام
براے هر نفس كـہ با مرگ كشيدم ..
براے تكـ تكـ ثانيـہ هاے تنهايے ام
و براے غرور شكستـہ ام ..
ديدار بہ قيامت عزیز لعنتے ...
.
.
.
حیـــــــــــــــــف
کاش میفهمیدی
قهر میکنم
تا دستم را محکم تر بگیری و بلند تر بگویی
بمـــــــــــــــــــــــــان
نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی
هر جور راحتی
.
.
.
ایــن روزهـــا
همــه بــه مــن دلـتــنـــگــی هــدیــه مـی دهنــد
لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!
بــه خـــدا تمــــامـ شــد
دلـــــــــــم…!
.
.
.
روي تخته سنگي نوشته شده بود:
اگر جواني عاشق شد چه کند؟
من هم زير آن نوشتم:
بايد صبر کند
براي بار دوم که از آنجا گذر کردم
زير نوشته ي من کسي نوشته بود
اگر صبر نداشته باشد چه کند؟
من هم با بي حوصلگي نوشتم
بميرد بهتر است
براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم
انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد
اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...
.
.
.
سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی.....
گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی.....
گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی.....
او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم
را هیچکدام را ندید...
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
دیوانه ی باران ندیده...!
.
.
.
نشستم پاى مشروب گفتند بخور بگو به سلامتى اونی که دوستش
داری, پیکو به لبم
نزدیک کردم نخوردم,ولى گفتم به سلامتى اون که ازش جون
میگیرم.گفتند نخوردى؟؟!!
گفتم من سلامتى اونو تو پاکى میخوام,نه تو مستى!!
.
.
.
اگه چشمات پرسید بگو ندیدمش ... اگه گوش هات پرسید بگو نشنیدمش ... اگه دستت لرزید
بگو مال سر ماست .... اما اگه دلت لرزید به خودت دروغ نگو ! دوستش
داری............دیشب تو فكرت بودم كه یه قطره اشک از چشمام جاری شد ... از اشک
پرسیدم چرا اومدی ؟؟؟ گفت :
<<آخه تو چشمات كسی هست كه دیگه اونجا جای من نیست>>
.
.
.
چی شد که سیگاری شدی ؟
یه شب بارون میومد… خیلی تنها بودم...!!!
چی شد که ترک کردی؟
یه شب بارون میومد… دیگه تنها نبودم...!!!
چی شد الکلی شدی و سیگار رو دوباره شروع کردی؟
یه شب بارون میومد… دوباره تنها شدم...!!!
چی شد آوردنت اینجا، بستریت کردن؟
یه شب بارون میومد… خیلی تنها بودم… تو خیابون دیدمش…اون
تنها نبود...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
.
_____________@@@@@
______________@zahra@
______________@LOVE.@
_____________@zahra@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
______________@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@
_______@@@@@@@
____@@@@@@@@@@@
___@@@@@______@@@@@
_@@@@@_________@@@@@
@@@@@___________@@@@@
@@@@@___________@@@@@
@@@@@___________@@@@@
_@@@@@_________@@@@@
__@@@@@______@@@@@
_____@@@@@@@@@@@
________@@@@@@@_
_@@@@@____________@@@@@
__@@@@@__________@@@@@
___@@@@@________@@@@@
____@@@@@______@@@@@
_____@@@@@____@@@@@
______@@@@@__@@@@@
_______@@@@@@@@@@
________@@@@@@@@@
_________@@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
___@@@@@@@@@@@@@
.
.
.
دلـ ــم بـ ــرای روزهـ ــای بـ ــا هـ ــم بـ ــودنـ ــمـ ــان
تـ ــنـ ــگ شـ ــده
بـ ــرای :: مـ ــواظـ ــب خـ ــودت بـ ــاش ::
شـ ــنـ ــیـ ــدن تـ ــنـ ــگ
شـ ـده
بـ ـرای نـ ـگـ ـاهـ ـی کـ ـه تـ ـا پـ ـیـ ـچ سـ ـر کـ ـوچـ ـه
تـ ـعـ ـقـ ـیـ ـبـ ـ
مـ ـی کـ ـرد تـ ـنـ ـگ شـ ـده
بـ ــرای دلـ ــی کـ ــه نـ ــگـ ــرانـ ــم مـ ــی شـ ــد تـ ــنـ ــگ
شـ ــده . . .
.
.
.
یکی را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
او هرگز نمی داند !!!
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که
او را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
او هرگز نگاهم را نمی خواند !!!
به برگ گل نوشتم من که
او را دوست می دارم
ولی افســـــــــــــــــــــــــوس
او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند !!!
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او سلام من رسان وگو که
او را دوست می دارم
ولی افســـــــــــــــــــــــــوس
یکی ابر سیه آمد ز روی ماه تابان را پوشانید !!!
صبا را دیدم و گفتم
صبا دستم به دامانت بگو از من به دلدارم که
او را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
ز ابر تیره برقی جست و قاصد را میان ره بسوزانید !!!
کنون وامانده از هرجا باخود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افســــــــــــــــــــــــــوس
او هرگز نمی داند !!! .
.
.
.
ـوش کن لعنـتی .........!
اينی که من می کـشم .... درد بـی تو بودن نيـست ....
تـاوان با تو بـودنه .......!
.
.
.
یادمون باشه که هیچ کس رو امیدوار نکنیم
بعد یک دفعه رهاش کنیم
چون خورد میشه
می شکنه
و آهسته می میره
یادمون باشه!قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم
تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره
یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عملی کنیم
یادمون باشه هیچ وقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم انتظار گذاشتیم
نذاریم!
چون ممکنه زیاد نتونه طاقت بیاره و....بمیره!!!
.
.
.
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو
صحنه ی ذهن کبوتر آبی ست
خواب گل مهتابی ست
ای نهایت در تو
ابدیت در تو
ای همیشه با من
تا همیشه بودن
باز کن چشمت را
تا که گل باز شود
تا که از پنجره ی چشمانت
عشق آغاز شود
دلم اینجا تنگ است
فصل ها بی معنی ست
آسمان بی رنگ است
سرد سرد است اینجا
باز کن چشمت را
گرم کن جانم را
ای همیشه آبی
ای همیشه دریا
ای تمام خورشید
ای همیشه گرما
همه دوست دارن بهشت برن اما کسی نمی خواد بمیره! بهشت
رفتن جرعت مردن میخواد!
.
.
.
دیگر با عروسک هایم بازی نمی کنم.
بزرگ شدم،
خود عروسکی شدم،
آنقدر بازی ام دادند
که قلبم با تکه پارچه های رنگارنگ وصله خورده
است…
لااقل، تو دیگر قلب پارچه ای ام را پاره نکن.
.
.
.
دلم میخواهد فریاد بزنم بگویم:
من مترسکه خاطرات تو نیستم!
درست مثل دیوانه ای
که اصرار دارد بگوید من دیوانه نیستم
راستی!گفته بودم؟
من دیوانه نیستم .
سپاس یادتو نره