آخیششششششششششش
من یه بار تا اونجایی که شقایق رفته خونه ی مادر شوهرش شمال وبعد با خسرو برگشت
خوندم بعد رفت اعصابم بد جور خود شد از اون روز
حسابی رو مخم یورتمه میرفت
هیچی دیگه اومدم پیداش کردم
قربون دستت عزیز
من یه بار تا اونجایی که شقایق رفته خونه ی مادر شوهرش شمال وبعد با خسرو برگشت
خوندم بعد رفت اعصابم بد جور خود شد از اون روز
حسابی رو مخم یورتمه میرفت
هیچی دیگه اومدم پیداش کردم
قربون دستت عزیز