ارسالها: 71
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2016
سپاس ها 27
سپاس شده 36 بار در 20 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اسم :مریم
لقب:خوشگل
خوراک :پاستیل و شیرینی
غذای مورد علاقه :خورش کلم و پیراشکی
محل سکونت :کرمانشاه
رفیق فاب :فاطمه
اخلاق :خیلی مهربون البته تا زمانی که کسی پارو دمم نذاره
روحیه :بستگی داره
سابقه لاتی :اصلااااااا
تیپ:معمولی
رفیق باز :نه خیلی
خوبی کردی :بله
خیانت دیدی :بله (خفیف)
تفریح :نت،مطالعه،رقص،موزیک
حرفه :نقاشی و خطاطی
داوطلب مرگ :نچ
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است