08-12-2015، 21:44
(آخرین ویرایش در این ارسال: 08-12-2015، 21:45، توسط Δ.н.ο.υ.я.Δ.)
بخشی از قسمت اخر .__.
طنز بود گفتم ی تیکشو بزارم :
پسرا توی کافه ای در شهر جمع شده بودند..
امیر لیوان خون رو بالا برد و گفت : به سلامتی همه خوناشامای قهرمان !
پسرا جرعه از خون نوشیدند ..
امیرعلی گفت : هی خون گراز فرانسویه نه ؟
امیر جواب داد : هرچی هست خیلی نابه ! دارم عشق میکنم ..
سپس به گارسون اشاره کرد و گفت : هی شش تا دیگه لطفا
فرید گفت : امیر این دوزادهمین پیکه .. من که دیگه ظرفیتشو ندارم :|
مهرزاد خمیازه ای کشید و گفت : بعد این همه امتحان و درس این واقعا لازمه پسر !
احسان جرعه ای خون نوشید و گفت : اسم امتحان که میاد حس میکنم قدرتم ضعف میره ..
امید در حالی که داشت سیگار میکشید گفت : من فهمیدیم واقعا توی زیست و اناتومی استعدادی ندارم
امیر : هی هی .. این غم و ناله رو کنار بزارید ! به تعطیلات بهاری فکر کنید ..
میتونیم هممون بگردیم به شهر ! دیسکو .. دخترا ..
پسرا خندیدند .. امیرعلی گفت : تو داداش خودمی مرد
فرید کتابش رو ورق زد و گفت : من و مرضیه قراره این تعطلات رو با هم باشیم .. داریم میریم مکزیک تا راجبع گیاهان دارویی تحقیق کنیم ..
پسرا با تعجب به فرید نگاه کردند و احسان پس گردنی ای به فرید زد و گفت : تو میخوای تو تعطیلات درس بخونی؟
فرید اخی گفت و جواب داد : خب اره مگه چیه ؟ من از دیسکو و این چیزا خوشم نمیاد ..
احسان پوفی کشید و گفت : من قراره با برادرام برم قطب شمال
امیر که در حال خوردن خون بود به سرفه افتاد و گفت : چی ؟ قطب شمال ؟ میدونید این یعنی چی؟
پسرا تایید کردند و فرید گفت : معلومه که یعنی چی .. یعنی ماهیگیری .. خرسای قطبی و پنگوئنا
امیر به احسان اشاره کرد و احسان بار دیگه پس گردنی ای به فرید زد .. فرید گفت : این دیگه برای چی بود؟
مهرزاد جواب داد : بخاطر اینکه عقل تو کلت نیست
امیر علی ادامه داد : قطب شمال یعنی دخترای اسکیمو جذاب ..
فرید جواب داد : ولی اونا که خوناشام نیستن !
امید گفت : به نظر من انسان ها جذابترن ..
رمان نی باو :|
فی البداهه هست ..
طنز بود گفتم ی تیکشو بزارم :
پسرا توی کافه ای در شهر جمع شده بودند..
امیر لیوان خون رو بالا برد و گفت : به سلامتی همه خوناشامای قهرمان !
پسرا جرعه از خون نوشیدند ..
امیرعلی گفت : هی خون گراز فرانسویه نه ؟
امیر جواب داد : هرچی هست خیلی نابه ! دارم عشق میکنم ..
سپس به گارسون اشاره کرد و گفت : هی شش تا دیگه لطفا
فرید گفت : امیر این دوزادهمین پیکه .. من که دیگه ظرفیتشو ندارم :|
مهرزاد خمیازه ای کشید و گفت : بعد این همه امتحان و درس این واقعا لازمه پسر !
احسان جرعه ای خون نوشید و گفت : اسم امتحان که میاد حس میکنم قدرتم ضعف میره ..
امید در حالی که داشت سیگار میکشید گفت : من فهمیدیم واقعا توی زیست و اناتومی استعدادی ندارم
امیر : هی هی .. این غم و ناله رو کنار بزارید ! به تعطیلات بهاری فکر کنید ..
میتونیم هممون بگردیم به شهر ! دیسکو .. دخترا ..
پسرا خندیدند .. امیرعلی گفت : تو داداش خودمی مرد
فرید کتابش رو ورق زد و گفت : من و مرضیه قراره این تعطلات رو با هم باشیم .. داریم میریم مکزیک تا راجبع گیاهان دارویی تحقیق کنیم ..
پسرا با تعجب به فرید نگاه کردند و احسان پس گردنی ای به فرید زد و گفت : تو میخوای تو تعطیلات درس بخونی؟
فرید اخی گفت و جواب داد : خب اره مگه چیه ؟ من از دیسکو و این چیزا خوشم نمیاد ..
احسان پوفی کشید و گفت : من قراره با برادرام برم قطب شمال
امیر که در حال خوردن خون بود به سرفه افتاد و گفت : چی ؟ قطب شمال ؟ میدونید این یعنی چی؟
پسرا تایید کردند و فرید گفت : معلومه که یعنی چی .. یعنی ماهیگیری .. خرسای قطبی و پنگوئنا
امیر به احسان اشاره کرد و احسان بار دیگه پس گردنی ای به فرید زد .. فرید گفت : این دیگه برای چی بود؟
مهرزاد جواب داد : بخاطر اینکه عقل تو کلت نیست
امیر علی ادامه داد : قطب شمال یعنی دخترای اسکیمو جذاب ..
فرید جواب داد : ولی اونا که خوناشام نیستن !
امید گفت : به نظر من انسان ها جذابترن ..
(08-12-2015، 21:43)هلی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اهورا رمانتو نگه دار بعد کنکور کلشو میخونم....قول میدم...ب نظر ک جالب میاد
رمان نی باو :|
فی البداهه هست ..