» گـفـتگوی آزاد نسخه 280 «

[ÆҐÆŠĦ]

آرش موذی با کی¿  ]:

هاع؟._.
:{

فرار کن (:
مردک هرزه ._.
خداحافظ -_-

پسرك اسكل|:

من دنبال عقده خالی کردن میگشتم که تورو پیدا کردم ._.
نشستی اینجا  بعد به ما میگی بهارو غزلو هزار تا کوفت دیگه میگی الکل میخورم  کارای سه نقطه ای انجام میدم :|
بعد میگی شکست عشقی خوردم بعد میگی چرا من نتونستم با طرف باشم بهش نرسیدم
به کارای کثیفت نگاه کنی میفهمی تازه اونا خوشبحالشون شده
برو دنبال زندگیت .__.
حیف که اینجا یطوراییه وگرنه من آتو همرو دارم  V:
میگفتم به همه تا ببینی که تف ام نمیندازن تو صورتت ...

من با اين سنم به همتون احترام ميزارم  ميشينم با شما اين همه شوخي ميكنم ميگم ميخندم بد تو اينجوري ميگي؟
فك ميكردم بيشتر از اينا بفهمي علي الحق كه همون ١٤سالته و بس
ديدم  شما ها شايد منم با همه مشكلاتي كه داشتم شاد جلوه كردم  گفتم خنديدم فك نميكردم همچين آدمي باشي
قشنگ نشون دادي فقط و فقط اندازه يه پسر ١٤ساله ميفهمي نه بيشتر
نميدونم چرا به هر كي محبت ميكنم تو زرد از آب در مياد آخرش اون اميد كه اوندفه اون ماجرارو را انداخت اينم از تو
عقده هاتم سر يكي ديگه خالي كن