20-11-2015، 22:15
ولادیمیر ناباکف و ورا: ورا 66 سال تمام همسر، منشی، تایپیست، ویراستار، غلط گیر، راننده و منبع الهام او بود نابکوف ورا را کاشف خودش میداند و شخصیت «لولیتا» را از او الهام گرفته.
جیمز جویس و نورا: از نامههای باقیمانده این زوج معلوم است که نورا منبع الهام بیشتر کارهای جویس بوده و شخصیتش در چهرههای زن داستانهای جویس ماندگار شده. روابط جویس و نورا همیشه خوب نبود.
جان استوارت میل و هریت: میل کتاب «درباره آزادی»اش را به همسرش هریت تقدیم کرده و گفته که «همه چیز» را در کارهایش مدیون هریت است و ایدههایش همه مال او هستند و «گر او هست حقا ً که من نیستم».
توماس کارلایل و جین: جین زنی روشنفکر و کاریزماتیک بود که کارلایل عین چی از او حساب میبرد. جین همیشه عین شیر مواظب بود که طرفداران خیلی مزاحم شوهرش نشوند تا او بتواند کارش را بکند.
ویلیام وردزورث: وردزورث یک نمونه جالب وابستگی مردها به زنهاست. او در نوشتن به خواهرش، همسرش، و خواهر زنش بسیار وابسته بود. آنها همیشه دورش بودند و هر چی میگفت، مینوشتند.
هانری گویته ویار و سیدونی: گوتیه ویار از معروفترین منتقدان ادبی فرانسه در اوایل قرن بیستم بود که مقالات ژورنالیستی مینوشت. بعدا ً معلوم شد که این مقالات را زنش سیدونی مینوشته.
پاپلو نرودا و ماتیلده: ماتیلده تا آخر عمر یک لحظه از او جدا نشد. او در دوره ای از تبعید به یک آرزوی فوق رمانتیک دست یافت: این که با محبوبش تنها در یک جزیره زندگی کند و کارش سرودن او باشد.
دی اچ لارنس و فریدا: دیوید هربرت لارنس _ نویسنده، شاعر، منتقد و نمایشنامه نویس انگلیسی _ پس از آشنایی با فریدا به یک ماه عسل 2 ساله رفت که در آنجا به عنوان جاسوس دستگیر شد. این دستگیری بن مایه نوشتههای بعدی لارنس در نقد میلیتاریسم شد.
فئودور داستایفسکی و آنا: آشنایی این 2 نفر از آنجا شروع شد که داستایفسکی یک قرارداد ترکمانچای با ناشرش امضا کرد؛ به این مضمون که اگر یک کار 160 صفحه ای را سر وقت تحویل ندهد امتیاز آثارش را به آن نشر بدهد. بعد وقتی بیست و چند روز از وقت مانده بود و داستایفسکی یک تندنویس استخدام کرد. بعد هم عاشق این تندنویس شد و با او ازدواج کرد.
دیک فرانسیس و مری: خیلیها میگویند این کتابها را در اصل همسرش نوشته. خودش این اتهام را رد کرده ولی گفته که اگر زنش نبود هیچ وقت این داستانها را نمینوشت و همچنین اعتراف کرده که املایش خراب است و این جور چیزها را همسرش برایش درست میکند. مسلما ً حداقل یکی از نکات درست هستند چون فرانسیس بعد از زمان مرگ همسرش در سال 2000 دیگر هیچ کتابی ننوشته است.
اسکات فیتز جرالد و زلدا: زلدا به قول جرالد یک وحشی «غیر قابل پیش بینی» بود و خانوادهاش هم مثل خودش همگی بیماری روانی داشتند. زلدا خودش هم رمان مینوشت و 16 سال آخر زندگیاش در تیمارستان گذشت.
همسران نویسندههای معروف
کاترین منسفیلد و جان میدلتون موری: وقتی که کاترین عین بچه دهاتیهای از شهرستان آمده از نیوزیلند پا به لندن گذاشت و شروع به بیکاری و گیج زدن کرد، موری سردبیر یک روزنامه معروف بود. او کاترین را به یک حلقه ادبی متصل کرد و با چاپ آثار او در روزنامه اش باعث شهرتش شد. منسفیلد و موری چندین و چند بار جدا و وصل شدند تا این که بالأخره در 1918 رسما ً ازدواج کردند و 2 هفته بعد طلاق گرفتند و پس از آن هم چند بار دیگر به جدا و وصل شدن ادامه دادند.
ویرجینا وولف و لئوناردو وولف: اساسا ً تحمل موجودی مثل ویرجینیا وولف باید خیلی سخت بوده باشد. بعضی، گفتهاند در اهمیت لئونارد در نویسندگی وولف همین بس که مواد لازم از جمله تنهایی را به مقدار کافی برای همسرش فراهم و امکان خودکشی موثرش را هم مهیا کرده است. لئونارد خودش یک ناشر و نویسنده و تئوریسین سیاسی بود که به لطف سیاست عمری دراز داشت و 28 سال پس از همسرش زنده بود. اما در حقیقت سهم لئونارد حتی از این هم بیشتر بوده است.
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 217
جیمز جویس و نورا: از نامههای باقیمانده این زوج معلوم است که نورا منبع الهام بیشتر کارهای جویس بوده و شخصیتش در چهرههای زن داستانهای جویس ماندگار شده. روابط جویس و نورا همیشه خوب نبود.
جان استوارت میل و هریت: میل کتاب «درباره آزادی»اش را به همسرش هریت تقدیم کرده و گفته که «همه چیز» را در کارهایش مدیون هریت است و ایدههایش همه مال او هستند و «گر او هست حقا ً که من نیستم».
توماس کارلایل و جین: جین زنی روشنفکر و کاریزماتیک بود که کارلایل عین چی از او حساب میبرد. جین همیشه عین شیر مواظب بود که طرفداران خیلی مزاحم شوهرش نشوند تا او بتواند کارش را بکند.
ویلیام وردزورث: وردزورث یک نمونه جالب وابستگی مردها به زنهاست. او در نوشتن به خواهرش، همسرش، و خواهر زنش بسیار وابسته بود. آنها همیشه دورش بودند و هر چی میگفت، مینوشتند.
هانری گویته ویار و سیدونی: گوتیه ویار از معروفترین منتقدان ادبی فرانسه در اوایل قرن بیستم بود که مقالات ژورنالیستی مینوشت. بعدا ً معلوم شد که این مقالات را زنش سیدونی مینوشته.
پاپلو نرودا و ماتیلده: ماتیلده تا آخر عمر یک لحظه از او جدا نشد. او در دوره ای از تبعید به یک آرزوی فوق رمانتیک دست یافت: این که با محبوبش تنها در یک جزیره زندگی کند و کارش سرودن او باشد.
دی اچ لارنس و فریدا: دیوید هربرت لارنس _ نویسنده، شاعر، منتقد و نمایشنامه نویس انگلیسی _ پس از آشنایی با فریدا به یک ماه عسل 2 ساله رفت که در آنجا به عنوان جاسوس دستگیر شد. این دستگیری بن مایه نوشتههای بعدی لارنس در نقد میلیتاریسم شد.
فئودور داستایفسکی و آنا: آشنایی این 2 نفر از آنجا شروع شد که داستایفسکی یک قرارداد ترکمانچای با ناشرش امضا کرد؛ به این مضمون که اگر یک کار 160 صفحه ای را سر وقت تحویل ندهد امتیاز آثارش را به آن نشر بدهد. بعد وقتی بیست و چند روز از وقت مانده بود و داستایفسکی یک تندنویس استخدام کرد. بعد هم عاشق این تندنویس شد و با او ازدواج کرد.
دیک فرانسیس و مری: خیلیها میگویند این کتابها را در اصل همسرش نوشته. خودش این اتهام را رد کرده ولی گفته که اگر زنش نبود هیچ وقت این داستانها را نمینوشت و همچنین اعتراف کرده که املایش خراب است و این جور چیزها را همسرش برایش درست میکند. مسلما ً حداقل یکی از نکات درست هستند چون فرانسیس بعد از زمان مرگ همسرش در سال 2000 دیگر هیچ کتابی ننوشته است.
اسکات فیتز جرالد و زلدا: زلدا به قول جرالد یک وحشی «غیر قابل پیش بینی» بود و خانوادهاش هم مثل خودش همگی بیماری روانی داشتند. زلدا خودش هم رمان مینوشت و 16 سال آخر زندگیاش در تیمارستان گذشت.
همسران نویسندههای معروف
کاترین منسفیلد و جان میدلتون موری: وقتی که کاترین عین بچه دهاتیهای از شهرستان آمده از نیوزیلند پا به لندن گذاشت و شروع به بیکاری و گیج زدن کرد، موری سردبیر یک روزنامه معروف بود. او کاترین را به یک حلقه ادبی متصل کرد و با چاپ آثار او در روزنامه اش باعث شهرتش شد. منسفیلد و موری چندین و چند بار جدا و وصل شدند تا این که بالأخره در 1918 رسما ً ازدواج کردند و 2 هفته بعد طلاق گرفتند و پس از آن هم چند بار دیگر به جدا و وصل شدن ادامه دادند.
ویرجینا وولف و لئوناردو وولف: اساسا ً تحمل موجودی مثل ویرجینیا وولف باید خیلی سخت بوده باشد. بعضی، گفتهاند در اهمیت لئونارد در نویسندگی وولف همین بس که مواد لازم از جمله تنهایی را به مقدار کافی برای همسرش فراهم و امکان خودکشی موثرش را هم مهیا کرده است. لئونارد خودش یک ناشر و نویسنده و تئوریسین سیاسی بود که به لطف سیاست عمری دراز داشت و 28 سال پس از همسرش زنده بود. اما در حقیقت سهم لئونارد حتی از این هم بیشتر بوده است.
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 217