10-11-2015، 18:35
به لباسم یه دست کشیدم و رفتم داخل از جلوی زین رد شدم که زین یه نیشخند زد
- باهم دوستین ؟
: کی مممممممما؟یعنی منو نایل؟؟
- اره
: نه
- پس چرا دستش دور کمرته؟
یه دفعه نایل فشار دستاشو دور کمرم زیاد کرد
- به تو چه؟
- اوووو یادم رفت به من ربط نداره ببخش
: نایل این جوری حرف نزن
- چرا السا
: چون ممممم چیزه من از اون یعنی زین خوشم میاد
- اها من فک کردم این میدونی من باید برم
: باشه
وقتی نایل رفت قشنگ خونه رو نگاه کردم سنگینی نگاه یه کی رو روی خودم حس کردم رومو اون ور کردم یه پسره داشت بروبر منو نگا میکرد منم زل زدم بهش امد سمتم
- هی با چن نفری نایل دیگه زیادیته
: جان؟شما؟
-من هری ام
:اقای هری باید خدمتتون عرض کنمم به تو چه؟
-فک کن دوستت
: دوست من باید بدونه نایل فقط دوستمه و زین رو تقریبا دوس دارم
انگا یه سطل اب ریخن روش سفید شد
: هری هری کجایی
_ اینجام
بعدش سریع رفت یه 17 مین بعد نایل با یه پسر امد سمتم
_ سلام السا این لویسه دوست صمیمیه من و هری
: هری ؟؟
- اره هری همون که 20 مین پیش پیشت بود دیگه
: اها
- سلاااممم الساا
: سلام لویس چرا داد می زنی؟
_ همیننننن ججججوووریی
: باشششه
رفتم سمت اتاق مهمان پالتومو گرفتم ورفتم سمت نایل از نایل و زین ولویس که کناش نشسته بودن خدافظی کردم رفتم سمت در درو باز کردم رفتم سوار ماشینم شدم رفتم خونه وای این جا چه خبر بود
: سسسسسسااارییینااا
_ بلللللله
: عوضی من فقط 3 ساعت نبودم چرا خونه رو به گند کشیدی ؟
- ببخخخخخخششیدد الان جمع مبکنم
: زود
- باشه
- باهم دوستین ؟
: کی مممممممما؟یعنی منو نایل؟؟
- اره
: نه
- پس چرا دستش دور کمرته؟
یه دفعه نایل فشار دستاشو دور کمرم زیاد کرد
- به تو چه؟
- اوووو یادم رفت به من ربط نداره ببخش
: نایل این جوری حرف نزن
- چرا السا
: چون ممممم چیزه من از اون یعنی زین خوشم میاد
- اها من فک کردم این میدونی من باید برم
: باشه
وقتی نایل رفت قشنگ خونه رو نگاه کردم سنگینی نگاه یه کی رو روی خودم حس کردم رومو اون ور کردم یه پسره داشت بروبر منو نگا میکرد منم زل زدم بهش امد سمتم
- هی با چن نفری نایل دیگه زیادیته
: جان؟شما؟
-من هری ام
:اقای هری باید خدمتتون عرض کنمم به تو چه؟
-فک کن دوستت
: دوست من باید بدونه نایل فقط دوستمه و زین رو تقریبا دوس دارم
انگا یه سطل اب ریخن روش سفید شد
: هری هری کجایی
_ اینجام
بعدش سریع رفت یه 17 مین بعد نایل با یه پسر امد سمتم
_ سلام السا این لویسه دوست صمیمیه من و هری
: هری ؟؟
- اره هری همون که 20 مین پیش پیشت بود دیگه
: اها
- سلاااممم الساا
: سلام لویس چرا داد می زنی؟
_ همیننننن ججججوووریی
: باشششه
رفتم سمت اتاق مهمان پالتومو گرفتم ورفتم سمت نایل از نایل و زین ولویس که کناش نشسته بودن خدافظی کردم رفتم سمت در درو باز کردم رفتم سوار ماشینم شدم رفتم خونه وای این جا چه خبر بود
: سسسسسسااارییینااا
_ بلللللله
: عوضی من فقط 3 ساعت نبودم چرا خونه رو به گند کشیدی ؟
- ببخخخخخخششیدد الان جمع مبکنم
: زود
- باشه