01-11-2015، 21:05
(آخرین ویرایش در این ارسال: 01-11-2015، 21:12، توسط ابراهیم هادی.)
[rtl]نقد و بررسی الفت و محبت در آئین بهائی[/rtl]
تعلیم سوم از تعالیم دوازدهگانه بهائیت این است که دین باید سبب الفت و محبت باشد؛ عبدالبهاء در این باره مینویسد: «دین باید سبب الفت و محبت باشد، سبب ارتباط قلوب بشر باشد، سبب حیات انسانی باشد، نورانیت باشد. اگر چنانچه دین سبب عداوت شود، سبب خونریزی گردد، بیدینی بهتر از دین است؛ زیرا دین علاج است. اگر علاج سبب مرض شود ترک مرض بهتر است».[۱] آیا چنین که سران بهائی ادعا میکنند و این واژه را جزء اصول دوازدهگانه خود میپندارند، خود بر طبق آن ملزم بوده و بر آن عمل میکنند یا واقع چیز دیگری است؟ با نگاهی به تاریخ بهائیت، در میابیم که میرزاحسینعلی نوری در شورشهای بابیها و حتی نقشه ترور ناصرالدینشاه نقش کلیدی داشته [۲] و زمینه تفرقه مردم و برهم زدن امنیت ملی ایران به نفع دولتهای خارجی را پدید آورده است. بعد از اینکه حسینعلیبهاء ادعای خویش (ادعای من یظهره اللهی) را مطرح و برخی افراد را به خود جذب کرد، بین او و برادرش، صبحازل اختلاف به وجود آمد و طرفداران آنها به جان هم افتادند، صبحازل بر حسینعلی غضب کرد و وی را از خود راند. میرزا حسینعلی ناچار از بغداد بیرون رفت و نزدیک دو سال در کوههای اطراف سلیمانیه به سر برد و در این مدت، مکان وی نامعلوم بود. بنابراین، خود او اعتراف کرده که کارش باعث ایجاد اختلاف در بین دوستان و هم کیشانش شده است.[۳] با توجه به مطلبی که پیشتر از او نقل شد: «چنان چه دین سبب عداوت شود بیدینی بهتر است» آیین بهائی، خود باعث اختلاف شده و نبود این آیین بهتر از بودنش است و باید آن را نابود ساخت. حسینعلیبهاء در جای دیگر میگوید: «اگرچه در این ایام، رایحهی حسدی ورزیده که قسم به مربی وجود از غیبت و شهود که از اول بنای وجود عالم، با اینکه آن را اولی نه، تا حال چنین غل و حسدی و بغضایی ظاهر نشده و نخواهد شد».[۴] طبق سخنان خود میرزا بهاء با ظهور آیین بهائی، به جای پدید آمدن الفت و محبت، بغض و کینه و حسدی به وجود آمده که پیش از آن سابقه نداشته و در زمانهای بعد هم پدید نخواهد آمد. بنابراین، اگر دینی سبب دشمنی شود و بیدینی از آن بهتر باشد، بیدینی بهتر از آیین بهائیت است.
در بررسی دوره پس از حسینعلی (بهاءالله)، میبینیم که بین فرزندانش (عباس افندی، محمدعلی) برای به دست آوردن ریاست، درگیری و نزاع رخ داده و آنها به یکدیگر فحاشی و تهمتهای ناروا نسبت دادهاند و یکدیگر را به حیوانات تشبیه کردهاند؛ آیا این، معنای شعار وحدت و الفت است: «حتی با دشمنان به نهایت روح و ریحان محبت مهربان بود و در مقابل اذیت و جفا به نهایت وفا مجری دارید». یا این سخنان، شعارهای دروغین و فریبندهای هست که متأسفانه گویندگان آنها بدان پایبند نیستند. شوقیافندی، نوهی دختری عبدالبهاء نیز که طبق وصیت عبدالبهاء در الواح وصایا ولیامر بهائیان شده بود،[۵] با بیشتر افراد خانواده خود با سختترین مجازاتها، یعنی طرد روحانی رفتار کرد. پس از آن، بیتالعدل نیز همین روش را تکرار و افراد زیادی را با طرد اداری و روحانی مجازات کرد. این مسائل نشان میدهد که چگونه رهبران بهائیت برای فریب مردم و جذب آنان، از «شعار دین باید سبب الفت و محبت گردد» استفاده میکنند.
اما برای اثبات این مطلب که مودت و محبت از ابتکارات بهائیت نبوده فقط به ذکر دو حدیث در این مختصر میپردازیم. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای بندگان خدا برادر باشید و با یکدیگر دشمنی و کینه توزی مکنید و در پی درستی استوار باشید و در کارهای میانهروی کنید، مژده باد بر شما».[۶] و ایشان در جای دیگر چنین فرمودند: «دوستی با مردم نیمی از دین است».[۷] اسلام بعلاوه موعظه در این مسأله راهکارهای عملی برای ایجاد محبت و جلوگیری از پدید آمدن کینه و دشمنی، برنامه دارد. پس این ادعا از سوی بهائیت که دین باید سبب الفت و محبت باشد، صرفا یک شعار تو خالی است که حتی سران بهائی به آن ملزم نبوده و نیستند و صرفا جنبهی عوام فریبی دارد و رفتار آنان در تناقض با این شعار میباشد. نکته پایانی در این باره این است که هماکنون در پی آموزههای به اصطلاح الهی بهاییت، گروههایی از بهاییت جدا شده و به نامهای بهاییان سابق (former bahais)، بهاییان واقعی (orthodox)، بهاییان طردشده (bahais-ex)، بهاییان همجنسگرا (gay bahais)، بهاییان اصلاحطلب (reformer bahais)؛ بدون هیچگونه وحدت و تفاهمی، در حوزههای خود مشغول فعالیت هستند.
[rtl]پینوشت:
[۱]. عباسافندی، خطابات، ج۱ ص ۱۸و۱۹.
[۲].دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کلیک کنید...(link is external)
[۳]. حسینعلی نوری، ایقان، ص ۱۶۷.
[۴]. حسینعلینوری، ایقان ص ۱۶۶.
[۵]. عباسافندی، الواح وصایا، ص ۱۱و۱۲.
[۶]. ابن ابی جمهور احسایی، عوالی الئالی، ج۱، ص۶۹.[/rtl]
[۱]. عباسافندی، خطابات، ج۱ ص ۱۸و۱۹.
[۲].دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کلیک کنید...(link is external)
[۳]. حسینعلی نوری، ایقان، ص ۱۶۷.
[۴]. حسینعلینوری، ایقان ص ۱۶۶.
[۵]. عباسافندی، الواح وصایا، ص ۱۱و۱۲.
[۶]. ابن ابی جمهور احسایی، عوالی الئالی، ج۱، ص۶۹.[/rtl]
[rtl][۷]. حسام الدین هندی کنزالعمال، ج۱۵، ص۹۰۷، ح ۴۳۵۶۶دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
is [/rtl]
[rtl]تعلیم و تربیت از دیدگاه بهائیت و اسلام[/rtl]
[rtl] از جمله تعالیم بهائیت تعلیم و تربیت عمومی میباشد. عبدالبهاء در این باره میگوید: «تربیت عموم لازم است و وحدت و اصول و قوانین تربیت نیز از لوازم امور، تا جمیع بشر تربیت واحده گردند؛ یعنی تعلیم و تربیت در جمیع مدارس عالم باید یکسان باشد. اصول و آداب، یک اصول و آداب گردد تا این سبب شود که وحدت عالم بشر از صغر سن در قلوب جای گیرد».[۱] حسینعلینوری نیز مسئله تربیت اطفال را به اندازهای مهم میداند که کشتن اطفال بیتربیت را بهتر از زنده گذاشتن آنها میداند و در این باره میگوید: «پس احبای الهی و اماء رحمانی به جان و دل، اطفال را تربیت نمایند و در دبستان فضل و کمال، تعلیم فرمایند. در این خصوص ابداً فتور نکنند و قصور نخواهند. البته طفل را اگر بکشند بهتر از این است که جاهل بگذارند؛ زیرا طفل معصوم گرفتار نقایص گوناگون گردد...».[۲] حسینعلیبهاء تربیت دینی را مقدم بر هر تعلیمی میداند؛ چرا که در صورت تحقق تربیت دینی، وعد و وعید یاد شده در کتابهای الهی، عاملی در جهت منع افراد از ارتکاب موارد نهی خواهد بود.[۳] بنابراین رهبر بهائیان علاوه بر مهم دانستن تربیت اولاد، به وحدت تربیت فرزندان بشر در سرتاسر عالم دستور میدهد. در ادامه به بررسی موضوع تربیت از نگاه اسلام میپردازیم.
در قرآن کریم، آیات متعددی بر مسأله تربیت اخلاقی تأکید دارد؛ از جمله این آیه میباشد: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ.[آلعمران/۱۶۴] خداوند بر مؤمنان منت گذارد و نعمتی بزرگ به آنان بخشید هنگامی که در میان آنها پیامبری از جنس خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد؛ اگرچه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند». طبق این آیه، تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاقی آنها از اهداف اصلی بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بوده است. در آیهای دیگر، روشی مهم در پایان دادن به کینهتوزیها و دشمنیها معرفی و نقش اخلاق در برچیدن نفرتها و کینهتوزیها روشن میشود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.[فصلت/۳۵] با نیکی، بدی و دشمنی را دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند». اسلام راه را به روشنی بیان میکند؛ با این روش (دفع بدی با نیکی)، کینهها همچون برف در مقابل آفتاب ذوب میشود، جوامع بشری از خطرهای بسیاری در امان میماند و راه برای همکاری عمومی هموار خواهد شد. روشن است که اگر خشونت با خشونت پاسخ داده شود، این رفتارهای خشونتآمیز روزبهروز بر تنش در جامعه میافزاید؛ اما اگر خشونت، با محبت پاسخ داده شود، الفت عمومی و صلح پایدار برجهان حاکم خواهد گشت. اسلام عوامل فراوانی را در پرورش اخلاقی افراد اثرگذار میداند که در صورت وجود این عوامل، تربیت اخلاقی بهصورت صحیح انجام میشود و در صورت نبود این عوامل، بیاخلاقی حاکم خواهد شد. محیط، خانواده، دوستان، آگاهی در بهکارگیری روشهای اخلاقی، فرهنگ عمومی جامعه، و اقتصاد سالم از این عوامل هستند.[۴] خداوند در قرآن تربیت اخلاقی را وظیفه عمومی میپندارد و در این زمینه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛[تحریم/۶] ای کسانی که ایمان آوردید، خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شدهاند که سختگیر هستند و هرگز با فرمان خدا مخالفت نمیکنند و به آنچه فرمان داده شدهاند آن را اجرا میکنند». در این آیه به همه ایمان آورندگان به خدا و رسولش، هشدار داده شده است که مراقب اعمال خود و خانواده خویش باشند تا این مراقبت باعث نجات آنها از آتش دوزخ گردد و این نتیجه در سایه تعلیم و تربیت خانواده به دست خواهد آمد. دین مبین اسلام برای تربیت پیش از تولد فرزندان نیز برنامه دارد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در اینباره میفرماید: «بنگر که فرزند خود را در کجا قرار میدهی که عرق (ریشه و بینه) اثرگذار است».[۵] با توجه به تأثیر مادر خوب در شکلگیری شخصیت طفل و پرورش همهجانبه او و در نتیجه بهسازی جامعه، در اسلام انتخاب همسر، عفت و اصالت خانواده، تقوا و توصیههای مهمی شده است، چنانکه برخی ویژگیهای مرد خوب را نیز بیان داشته است که دین اسلام حتی وجود غذای حلال یا حرام را در تربیت فرزندان مؤثر میداند و آن را در خلق و خوی فرزندان اثرگذار دانسته است.
چند نکته مهم:
- حسینعلیبهاء تربیت کوک را از پنج سالگی لازم میداند، اما دین اسلام سفارش میکند که والدین پیش از انعقاد نطفه، به فکر تربیت اولاد باشند.
- حسینعلیبهاء تربیت را برای همه جوامع یکسان میداند، درحالی که تربیت امری نیست که در همهی جوامع با هر دین و آیین و مذهب یکسان اجرا شود؛ به عبارت دیگر تربیت یکسان به یکی شدن فرهنگها، ادیان و آداب و رسوم نیاز دارد که این امر نشدنی و در حد شعار است، زیرا نگرش ادیان به برخی مسائل اعتقادی و تربیتی یکسان نیست.
- چگونه است که بهاءالله برادر خود را گاو میخواند و ادعای اصلاح تربیت جهانی را دارد؟ «و ای قهر من ذلک تعبدون البقر ولاتعرفون ثم تدعون الله بان یخرج لکم من صلبه عجلا لتعبد...[۹] کدام قهری بالاتر باشد از عبادت کردن شما گاوی را که نمیشناسید (میرزایحیی صبحازل) و سپس از خدا میخواهید گوسالهای از صلب آن بیرون آورد...». آیا این، نشانه تربیت است که عباسافندی با وجود وصیتنامه بهاءالله درباره جانشینی او و برادرش محمدعلیافندی، وی را از جانشینی محروم میکند و سپس او و پیروانش را پشه، سوسک، کرمخاکی، جغد، روباه و کلاغ و... معرفی میکند؟[۱۰] آیا اعتقاد به خروج غیر بهائیان از دایره انسانیت، موافق با تربیت است؟[۱۱] آیا هرکس آیین بهائیت را نپذیرد متهم به زنازادگی است؟[۱۲] فرقهای که سران آن بیادبی را از حد گذرانده و به خویشان یکدیگر چنین توهینهایی میکنند هیچگاه نمیتواند مبلغ تعلیم، تربیت و اصلاح عمومی باشد.[/rtl]
در قرآن کریم، آیات متعددی بر مسأله تربیت اخلاقی تأکید دارد؛ از جمله این آیه میباشد: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ.[آلعمران/۱۶۴] خداوند بر مؤمنان منت گذارد و نعمتی بزرگ به آنان بخشید هنگامی که در میان آنها پیامبری از جنس خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد؛ اگرچه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند». طبق این آیه، تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاقی آنها از اهداف اصلی بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بوده است. در آیهای دیگر، روشی مهم در پایان دادن به کینهتوزیها و دشمنیها معرفی و نقش اخلاق در برچیدن نفرتها و کینهتوزیها روشن میشود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.[فصلت/۳۵] با نیکی، بدی و دشمنی را دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند». اسلام راه را به روشنی بیان میکند؛ با این روش (دفع بدی با نیکی)، کینهها همچون برف در مقابل آفتاب ذوب میشود، جوامع بشری از خطرهای بسیاری در امان میماند و راه برای همکاری عمومی هموار خواهد شد. روشن است که اگر خشونت با خشونت پاسخ داده شود، این رفتارهای خشونتآمیز روزبهروز بر تنش در جامعه میافزاید؛ اما اگر خشونت، با محبت پاسخ داده شود، الفت عمومی و صلح پایدار برجهان حاکم خواهد گشت. اسلام عوامل فراوانی را در پرورش اخلاقی افراد اثرگذار میداند که در صورت وجود این عوامل، تربیت اخلاقی بهصورت صحیح انجام میشود و در صورت نبود این عوامل، بیاخلاقی حاکم خواهد شد. محیط، خانواده، دوستان، آگاهی در بهکارگیری روشهای اخلاقی، فرهنگ عمومی جامعه، و اقتصاد سالم از این عوامل هستند.[۴] خداوند در قرآن تربیت اخلاقی را وظیفه عمومی میپندارد و در این زمینه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛[تحریم/۶] ای کسانی که ایمان آوردید، خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شدهاند که سختگیر هستند و هرگز با فرمان خدا مخالفت نمیکنند و به آنچه فرمان داده شدهاند آن را اجرا میکنند». در این آیه به همه ایمان آورندگان به خدا و رسولش، هشدار داده شده است که مراقب اعمال خود و خانواده خویش باشند تا این مراقبت باعث نجات آنها از آتش دوزخ گردد و این نتیجه در سایه تعلیم و تربیت خانواده به دست خواهد آمد. دین مبین اسلام برای تربیت پیش از تولد فرزندان نیز برنامه دارد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در اینباره میفرماید: «بنگر که فرزند خود را در کجا قرار میدهی که عرق (ریشه و بینه) اثرگذار است».[۵] با توجه به تأثیر مادر خوب در شکلگیری شخصیت طفل و پرورش همهجانبه او و در نتیجه بهسازی جامعه، در اسلام انتخاب همسر، عفت و اصالت خانواده، تقوا و توصیههای مهمی شده است، چنانکه برخی ویژگیهای مرد خوب را نیز بیان داشته است که دین اسلام حتی وجود غذای حلال یا حرام را در تربیت فرزندان مؤثر میداند و آن را در خلق و خوی فرزندان اثرگذار دانسته است.
چند نکته مهم:
- حسینعلیبهاء تربیت کوک را از پنج سالگی لازم میداند، اما دین اسلام سفارش میکند که والدین پیش از انعقاد نطفه، به فکر تربیت اولاد باشند.
- حسینعلیبهاء تربیت را برای همه جوامع یکسان میداند، درحالی که تربیت امری نیست که در همهی جوامع با هر دین و آیین و مذهب یکسان اجرا شود؛ به عبارت دیگر تربیت یکسان به یکی شدن فرهنگها، ادیان و آداب و رسوم نیاز دارد که این امر نشدنی و در حد شعار است، زیرا نگرش ادیان به برخی مسائل اعتقادی و تربیتی یکسان نیست.
- چگونه است که بهاءالله برادر خود را گاو میخواند و ادعای اصلاح تربیت جهانی را دارد؟ «و ای قهر من ذلک تعبدون البقر ولاتعرفون ثم تدعون الله بان یخرج لکم من صلبه عجلا لتعبد...[۹] کدام قهری بالاتر باشد از عبادت کردن شما گاوی را که نمیشناسید (میرزایحیی صبحازل) و سپس از خدا میخواهید گوسالهای از صلب آن بیرون آورد...». آیا این، نشانه تربیت است که عباسافندی با وجود وصیتنامه بهاءالله درباره جانشینی او و برادرش محمدعلیافندی، وی را از جانشینی محروم میکند و سپس او و پیروانش را پشه، سوسک، کرمخاکی، جغد، روباه و کلاغ و... معرفی میکند؟[۱۰] آیا اعتقاد به خروج غیر بهائیان از دایره انسانیت، موافق با تربیت است؟[۱۱] آیا هرکس آیین بهائیت را نپذیرد متهم به زنازادگی است؟[۱۲] فرقهای که سران آن بیادبی را از حد گذرانده و به خویشان یکدیگر چنین توهینهایی میکنند هیچگاه نمیتواند مبلغ تعلیم، تربیت و اصلاح عمومی باشد.[/rtl]
[rtl]پینوشت:
[۱]. عباس، خطابات، ج ۲، ص ۱۲۷
[۲]. عبدالحید اشراق خاور، یام ملکوت، ص ۲۲۰
[۳]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص ۲۲۲
[۴]. برای مطالع بیشتر، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ذیل آیات ۵۸ سوره اعراف و ۵۱ سوره مؤمنون.
[۵]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۲، ص ۱۱۶
[۹]. حسینعلینوری، بدیع، ص ۱۷۲
[۱۰]. عباسافندی، کاتیب، ص ۴۴۲
[۱۱]. حسینعلینوری، بدیع، ص ۱۴۰
[۱۲]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج ۴، ص ۳۵۵[/rtl]
[۱]. عباس، خطابات، ج ۲، ص ۱۲۷
[۲]. عبدالحید اشراق خاور، یام ملکوت، ص ۲۲۰
[۳]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص ۲۲۲
[۴]. برای مطالع بیشتر، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ذیل آیات ۵۸ سوره اعراف و ۵۱ سوره مؤمنون.
[۵]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۲، ص ۱۱۶
[۹]. حسینعلینوری، بدیع، ص ۱۷۲
[۱۰]. عباسافندی، کاتیب، ص ۴۴۲
[۱۱]. حسینعلینوری، بدیع، ص ۱۴۰
[۱۲]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج ۴، ص ۳۵۵[/rtl]