14 مهرماه سال 90، زنی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران، راز دردناکی از رها کردن دختر کوچکش را در بیمارستان فاش کرد و خواستار پیگیریهای پلیسی برای یافتن او شد.
تحقیقات اولیه
در جریان تحقیقات اولیه از کارمندان قدیم بیمارستان لقمان حکیم یکی از آنها مدعی شد که در آن زمان شایعه بود کودکان رها شده را به باندهای قاچاق میفروشند و واسطه این باند نیز دو کارمند بیمارستان بودند.
با این سرنخ عجیب دستور احضار کارمندان وقت بیمارستان صادر شد و پرونده به صورت تخصصی از سوی بازپرس حسینپور از شعبه 5 دادسرا مورد بررسی قرار گرفت. از سویی پس از ردگیری نوزادان دختر متولد 14 دی ماه سال 70 در بیمارستان لقمان مشخص شد دختر گمشده آخرین بار توسط یکی از کارمندان از بخش تحویل گرفته شده و دیگر هیچ کس خبری از او ندارد.
مأموران پلیس با تحقیقات تخصصی کارمند گمشده را پیدا کردند و درباره سرنوشت نوزاد دختر، او را تحت بازجویی قرار دادند.
این مرد که مدعی بود پس از پشت سر گذاشتن مراحل قانونی، سرپرستی دختر کوچولو را به عهده گرفته است به مأموران گفت: «در آن روزها قرار شد من نوزاد کوچولو را برای تحویل به خانوادهای به اداره سرپرستی ببرم. من و همسرم همیشه در آرزوی فرزند بودیم و وقتی او را در آغوش گرفتم حس خاصی داشتم. زمانی که به اداره سرپرستی رسیدم خانواده تحویل گیرنده نیامده بودند و از آنجا که مسئول رسیدگی به پرونده مرا میشناخت اجازه داد شب کودک را به خانه ببرم. آن شب را هیچوقت فراموش نمیکنم. من و همسرم به قدری احساس خوشحالی داشتیم که یک لحظه قادر به ترک دختر کوچولو نبودیم.»
این مرد که نگران سرنوشت دخترش بود، ادامه داد: «فردای آن روز دوباره به اداره سرپرستی رفتم و از مسئول آنجا درباره شرایط گرفتن فرزند پرسیدم و پس از مهیا کردن مدارک، کارهای سرپرستی را انجام داده و برای دختر کوچولویمان اسم نیلوفر را انتخاب کردم و با فامیلی خودم شناسنامه گرفتم.»
وی افزود: چون نمیخواستم کسی از سرنوشت دخترم خبردار شود مدتی با همسرم به نقطهای دور رفتیم و پس از اینکه شایعه کردم او باردار شده و صاحب یک دختر کوچک شدهایم نزد اقوام بازگشتیم. ما هیچ کار غیرقانونی انجام ندادهایم و نمیخواهم آرامش زندگیام به هم بخورد.
آزمایش DNA
با این ادعاها بازپرس حسینپور پس از احضار دختر24 ساله به دادگاه دستور انجام آزمایش DNA را داد. از آنجا که جواب آزمایشها نشان میداد دختر جوان همان نوزاد گمشده مادر گریان است قرار ملاقات این مادر و دختر گذاشته شد اما دختر جوان از این دیدار سر باز زده و حاضر نشد چیزی از خانواده جدیدش بداند. با همه این شرایط یکشنبه 3 آبان قرار ملاقات در دفتر بازپرس گذاشته شد و مادر نگران، خواهر و یکی از چهار برادر دختر جوان به اتاق بازپرس آمدند. دختر که سعی داشت با دیدن خانواده واقعیاش احساساتش را پنهان کند پس از نزدیک شدن خواهرش ابتدا او را از خود راند و تقاضای ترک جلسه را کرد، اما بازپرس حسینپور به جای ختم جلسه دستور داد همه حاضران بجز دختر جوان و خواهرش از اتاق خارج شوند و خودش نیز اتاق را ترک کرد.
لحظاتی بعد همه به اتاق بازگشتند و با صحنهای احساسی روبهرو شدند. دوخواهر در وسط اتاق یکدیگر را در آغوش گرفته بودند و گریه میکردند. دختر جوان که نمیخواست از خواهرش جدا شود در حضور بازپرس به آغوش مادر رفت و با گریههایش همه را منقلب کرد.
بنابر این گزارش، دختر جوان پس از صحبت با تکتک اعضای خانوادهاش اعلام کرد به دلیل زحمات بی دریغ پدر و مادرش حاضر به ترک آنها نیست و میخواهد درکنار آنها زندگی کند و رابطه صمیمیای با خانواده واقعیاش خواهد داشت.
این مادر نگران که پس از 20 سال جدایی از فرزندش همچنان در رؤیای دیدن دخترش بود و مدام گریه میکرد، گفت: «14 دی ماه سال 70 با وجود مخالفت همسرم و تلاش او برای سقط جنین، هفتمین بچهام را که یک نوزاد دختر بود در بیمارستان لقمان حکیم به دنیا آوردم. از آنجا که شوهرم تهدید کرده بود در صورت بازگشت به خانه با نوزاد هر دوی ما را میکشد او را به خدا سپردم و از بیمارستان فرار کردم. با اینکه بشدت نگران دخترم بودم اما از ترس آسیب رسیدن او به سراغش نرفتم اما حالا پس از مرگ شوهرم میخواهم پیدایش کنم و او را در آغوش بگیرم.»
تحقیقات اولیه
در جریان تحقیقات اولیه از کارمندان قدیم بیمارستان لقمان حکیم یکی از آنها مدعی شد که در آن زمان شایعه بود کودکان رها شده را به باندهای قاچاق میفروشند و واسطه این باند نیز دو کارمند بیمارستان بودند.
با این سرنخ عجیب دستور احضار کارمندان وقت بیمارستان صادر شد و پرونده به صورت تخصصی از سوی بازپرس حسینپور از شعبه 5 دادسرا مورد بررسی قرار گرفت. از سویی پس از ردگیری نوزادان دختر متولد 14 دی ماه سال 70 در بیمارستان لقمان مشخص شد دختر گمشده آخرین بار توسط یکی از کارمندان از بخش تحویل گرفته شده و دیگر هیچ کس خبری از او ندارد.
مأموران پلیس با تحقیقات تخصصی کارمند گمشده را پیدا کردند و درباره سرنوشت نوزاد دختر، او را تحت بازجویی قرار دادند.
این مرد که مدعی بود پس از پشت سر گذاشتن مراحل قانونی، سرپرستی دختر کوچولو را به عهده گرفته است به مأموران گفت: «در آن روزها قرار شد من نوزاد کوچولو را برای تحویل به خانوادهای به اداره سرپرستی ببرم. من و همسرم همیشه در آرزوی فرزند بودیم و وقتی او را در آغوش گرفتم حس خاصی داشتم. زمانی که به اداره سرپرستی رسیدم خانواده تحویل گیرنده نیامده بودند و از آنجا که مسئول رسیدگی به پرونده مرا میشناخت اجازه داد شب کودک را به خانه ببرم. آن شب را هیچوقت فراموش نمیکنم. من و همسرم به قدری احساس خوشحالی داشتیم که یک لحظه قادر به ترک دختر کوچولو نبودیم.»
این مرد که نگران سرنوشت دخترش بود، ادامه داد: «فردای آن روز دوباره به اداره سرپرستی رفتم و از مسئول آنجا درباره شرایط گرفتن فرزند پرسیدم و پس از مهیا کردن مدارک، کارهای سرپرستی را انجام داده و برای دختر کوچولویمان اسم نیلوفر را انتخاب کردم و با فامیلی خودم شناسنامه گرفتم.»
وی افزود: چون نمیخواستم کسی از سرنوشت دخترم خبردار شود مدتی با همسرم به نقطهای دور رفتیم و پس از اینکه شایعه کردم او باردار شده و صاحب یک دختر کوچک شدهایم نزد اقوام بازگشتیم. ما هیچ کار غیرقانونی انجام ندادهایم و نمیخواهم آرامش زندگیام به هم بخورد.
آزمایش DNA
با این ادعاها بازپرس حسینپور پس از احضار دختر24 ساله به دادگاه دستور انجام آزمایش DNA را داد. از آنجا که جواب آزمایشها نشان میداد دختر جوان همان نوزاد گمشده مادر گریان است قرار ملاقات این مادر و دختر گذاشته شد اما دختر جوان از این دیدار سر باز زده و حاضر نشد چیزی از خانواده جدیدش بداند. با همه این شرایط یکشنبه 3 آبان قرار ملاقات در دفتر بازپرس گذاشته شد و مادر نگران، خواهر و یکی از چهار برادر دختر جوان به اتاق بازپرس آمدند. دختر که سعی داشت با دیدن خانواده واقعیاش احساساتش را پنهان کند پس از نزدیک شدن خواهرش ابتدا او را از خود راند و تقاضای ترک جلسه را کرد، اما بازپرس حسینپور به جای ختم جلسه دستور داد همه حاضران بجز دختر جوان و خواهرش از اتاق خارج شوند و خودش نیز اتاق را ترک کرد.
لحظاتی بعد همه به اتاق بازگشتند و با صحنهای احساسی روبهرو شدند. دوخواهر در وسط اتاق یکدیگر را در آغوش گرفته بودند و گریه میکردند. دختر جوان که نمیخواست از خواهرش جدا شود در حضور بازپرس به آغوش مادر رفت و با گریههایش همه را منقلب کرد.
بنابر این گزارش، دختر جوان پس از صحبت با تکتک اعضای خانوادهاش اعلام کرد به دلیل زحمات بی دریغ پدر و مادرش حاضر به ترک آنها نیست و میخواهد درکنار آنها زندگی کند و رابطه صمیمیای با خانواده واقعیاش خواهد داشت.