سریع رفتم تو درو پخش شدم رو زمین یه دفعه سارینا از اتاقش امد بیرون گفت هووووی چه خبرته من از رو تخت افتادم گفتم ببخشید خواهر گرام بعدش رفتم تو اتاقم لباسمو با یه تیشرت خرسی و یه شلوارک ستش عوض کردم بعدش خوابیدم صب ساعت 7و نیم سارینا صدام کرد بعدش بلند گفت یا بیدار میشی یا روت اب میریزم منم سریع بلند شدم حاضر شدم یه تیشرت مشکی بایه شلوار طوسی پوشیدم رفتم بیرون سریع پریدم تو یه سویی شرت طوسی مو پشیدم رفتم سوار ماشینم شدم رفتم دانشگاه
رفتم داخل محوطه دانشگاه برگه مو نگاه کردم رفتم داخل سالن یه خانم مسن اونجابود
: کلاس B12 کجاست
- اخر راه رو دست چپ داخل کلاس شدم دیدم یه5تاپسر با 3 تا دختر هست همه رو نگاه کردم چشمم رو یکی ثابت موند متوجه نگاه سنگینم شدو روشو این ور کرد منم سریع نگاه مو ازش گرفتم ورفتم سر جام نشستم این پسر خیلی خوشکل بود خیلی
به برقیه نگاه کردم یه پسر بود که گوگو لی بود امد سمتم
- سلام من نالیم نایل هوران اسمت ؟
: السا هستم السا ادوارد خوشبختم
- امد سریع کنارم نشست گفت وای تو خیلی بانمکی دختر راستی میای امروز بریم بیرون ؟
: من یه نگا بهش کردم نباید امروز که روز اوله بهش اتماد کنم ولی یه چیزی تو چشماش بود
- امممم بخشید من نباید این پیش نهادو میدادم. سریع گفتم:
نه من خونه حوصلم سر میره احتمالا میام
بعدش ساکت شدم که استاد امد درس اسم همه رو پرسید به اون پسر خوشکله رسید
-پسر خوشگله بگو اسمت چیه ؟
- زین
-چی زک
- نه زین
- فامیلیت؟
- مالیک . زین مالیک
- چیه جالب معنیه اسمت چیه؟
- زیبا
بعدی من بودم بلند شدم گفتم
: السا ادوارد
نشستم ..... بلند شدم کیفمو انداختم رو دوشم رفتم سمت ماشینم که دیدم نایل داره می دوه سمتم
:اوه ببخشید نایل یادم رفت
- امممم اشکال نداره بیا بریم
: داشتم میرفتم سمت ماشینش که زینو دیدم داره نگام میکنه
سوار ماشینش شدم راه افتاد ...
- کجا نهار بخوریم؟
: نمیدونم
-با پیدزا معافقی؟
: اره :29dz:
حرکت کرد من یه ساندویچ گرفتم چون نظرم عوض شد نایلم دوتا ساندویچ هاداگ گرفت نهار خوردیم تو ماشین بودیم که گوشی مو دراوردم 37 تا مسیج از سارینا و 43 تا تماس ناشناس اول زنگ زدم به سارینا گفتم : بانایل هم دانشگاهیم رفتم بیرون بعدش گفتم چرا نزنگیدی؟
-شارژ نداشتم خو
:ok
-بای اجی
- بابای گلم
ن- کی بود؟
: سارینا خواهرم بود
- اها
ماشینو دمه دانشگاه نگه داشت رفتیم داخل منم سوار ما شینم شدمو رفتم خونه
رفتم داخل محوطه دانشگاه برگه مو نگاه کردم رفتم داخل سالن یه خانم مسن اونجابود
: کلاس B12 کجاست
- اخر راه رو دست چپ داخل کلاس شدم دیدم یه5تاپسر با 3 تا دختر هست همه رو نگاه کردم چشمم رو یکی ثابت موند متوجه نگاه سنگینم شدو روشو این ور کرد منم سریع نگاه مو ازش گرفتم ورفتم سر جام نشستم این پسر خیلی خوشکل بود خیلی
به برقیه نگاه کردم یه پسر بود که گوگو لی بود امد سمتم
- سلام من نالیم نایل هوران اسمت ؟
: السا هستم السا ادوارد خوشبختم
- امد سریع کنارم نشست گفت وای تو خیلی بانمکی دختر راستی میای امروز بریم بیرون ؟
: من یه نگا بهش کردم نباید امروز که روز اوله بهش اتماد کنم ولی یه چیزی تو چشماش بود
- امممم بخشید من نباید این پیش نهادو میدادم. سریع گفتم:
نه من خونه حوصلم سر میره احتمالا میام
بعدش ساکت شدم که استاد امد درس اسم همه رو پرسید به اون پسر خوشکله رسید
-پسر خوشگله بگو اسمت چیه ؟
- زین
-چی زک
- نه زین
- فامیلیت؟
- مالیک . زین مالیک
- چیه جالب معنیه اسمت چیه؟
- زیبا
بعدی من بودم بلند شدم گفتم
: السا ادوارد
نشستم ..... بلند شدم کیفمو انداختم رو دوشم رفتم سمت ماشینم که دیدم نایل داره می دوه سمتم
:اوه ببخشید نایل یادم رفت
- امممم اشکال نداره بیا بریم
: داشتم میرفتم سمت ماشینش که زینو دیدم داره نگام میکنه
سوار ماشینش شدم راه افتاد ...
- کجا نهار بخوریم؟
: نمیدونم
-با پیدزا معافقی؟
: اره :29dz:
حرکت کرد من یه ساندویچ گرفتم چون نظرم عوض شد نایلم دوتا ساندویچ هاداگ گرفت نهار خوردیم تو ماشین بودیم که گوشی مو دراوردم 37 تا مسیج از سارینا و 43 تا تماس ناشناس اول زنگ زدم به سارینا گفتم : بانایل هم دانشگاهیم رفتم بیرون بعدش گفتم چرا نزنگیدی؟
-شارژ نداشتم خو
:ok
-بای اجی
- بابای گلم
ن- کی بود؟
: سارینا خواهرم بود
- اها
ماشینو دمه دانشگاه نگه داشت رفتیم داخل منم سوار ما شینم شدمو رفتم خونه