اسلام (شیعه)
دین من دین حقه...
دین اسلام کهنه شدنی نیست شکی نیست که روز به روز در زندگی بشر تحولات ایجاد میشه ولی دین اسلام دین زنده و جاودانه است.
كهنگي در قوانيني كه حقايق رو بيان ميكنه، راه ندارد و اگه قانوني مطابق با سرشت انسان باشد، هميشه باقي است و اسلام راهي است كه دستگاه آفرينش به انسان نشون داده و آيين و مقرراتي است كه با طبيعت ويژهي انسان، مطابقت و هماهنگي داره و ميتونه پاسخگوي نيازهاي واقعيِ انسان در هر زمان باشد و بديهي است كه انسان، در هر زمان و مكان و با هر وضعي كه زندگي كنه همين طبيعت و فطرت انساني خود را دارد؛ امّا مقرراتي كه مربوط به حوادث روزمرهي زندگيه، به تدريج مورد نياز واقع ميشه با تغيير شرايط، عوض ميگردد (مانند: احكام مالي، انتظامي و نظامي ، مسائل مربوط به ارتباطات، ادارهي شهرها و ...) اينها احكامي است كه زمام آن به دست والي و متصدي حكومته او ميتونه در قلمرو حكومت و ولايتش، همان تصميمي را بگيرد كه صاحب خانه دربارهي خانهاش ميگيرد؛ مشروط بر آنكه اين تصميمگيريها به مصلحت جامعه باشه و براي ايجاد روحيهي تعاون و همكاري، از نظر ديگران استفاده بکنه، برنامهها را با مشاركت عموم به اجرا دربیاره..
در مقابل، دستهاي از احكام، ثابت و دايمي نيستند، بلكه راه تغيير در آنها باز است و اسلام به ولي امر اجازه داده است، تا بر طبق مصالح و در پرتو احكام ثابت، آن را تعيين كنه؛ و آنچه اين احكام را براي ولي امر معين ميسازه شرايط و مقتضيات زمان و مكان و مصالح جامعه است.
بنابراين مقررات و احكام دين چون ريشه در فطرت آدمي دارند و از احتياجات و نيازهاي ثابت و هميشگي بشر برخاسته اند ، جاودانه و تغيير ناپذيرند، زيرا نه گوهر آدمي تغيير ميپذيرد و نه آن احتياجاتي كه در عمق ساختمان جسمي و روحي بشر و در طبيعت زندگي اجنماعي او ريشه دارد.
در عين حال در دين اسلام احكام موقتي و مقطعي وجود دارد كه پاسخگوي نيازهاي متغير انسان است و باعث سازگاري دين با متقضيات زمان و مكان هاي گوناگون براي بشر ميگردد و جاودانگي و ماندگاري دين اسلام نيز در همين¬جا ريشه دارد.
دین من دین حقه...
دین اسلام کهنه شدنی نیست شکی نیست که روز به روز در زندگی بشر تحولات ایجاد میشه ولی دین اسلام دین زنده و جاودانه است.
كهنگي در قوانيني كه حقايق رو بيان ميكنه، راه ندارد و اگه قانوني مطابق با سرشت انسان باشد، هميشه باقي است و اسلام راهي است كه دستگاه آفرينش به انسان نشون داده و آيين و مقرراتي است كه با طبيعت ويژهي انسان، مطابقت و هماهنگي داره و ميتونه پاسخگوي نيازهاي واقعيِ انسان در هر زمان باشد و بديهي است كه انسان، در هر زمان و مكان و با هر وضعي كه زندگي كنه همين طبيعت و فطرت انساني خود را دارد؛ امّا مقرراتي كه مربوط به حوادث روزمرهي زندگيه، به تدريج مورد نياز واقع ميشه با تغيير شرايط، عوض ميگردد (مانند: احكام مالي، انتظامي و نظامي ، مسائل مربوط به ارتباطات، ادارهي شهرها و ...) اينها احكامي است كه زمام آن به دست والي و متصدي حكومته او ميتونه در قلمرو حكومت و ولايتش، همان تصميمي را بگيرد كه صاحب خانه دربارهي خانهاش ميگيرد؛ مشروط بر آنكه اين تصميمگيريها به مصلحت جامعه باشه و براي ايجاد روحيهي تعاون و همكاري، از نظر ديگران استفاده بکنه، برنامهها را با مشاركت عموم به اجرا دربیاره..
در مقابل، دستهاي از احكام، ثابت و دايمي نيستند، بلكه راه تغيير در آنها باز است و اسلام به ولي امر اجازه داده است، تا بر طبق مصالح و در پرتو احكام ثابت، آن را تعيين كنه؛ و آنچه اين احكام را براي ولي امر معين ميسازه شرايط و مقتضيات زمان و مكان و مصالح جامعه است.
بنابراين مقررات و احكام دين چون ريشه در فطرت آدمي دارند و از احتياجات و نيازهاي ثابت و هميشگي بشر برخاسته اند ، جاودانه و تغيير ناپذيرند، زيرا نه گوهر آدمي تغيير ميپذيرد و نه آن احتياجاتي كه در عمق ساختمان جسمي و روحي بشر و در طبيعت زندگي اجنماعي او ريشه دارد.
در عين حال در دين اسلام احكام موقتي و مقطعي وجود دارد كه پاسخگوي نيازهاي متغير انسان است و باعث سازگاري دين با متقضيات زمان و مكان هاي گوناگون براي بشر ميگردد و جاودانگي و ماندگاري دين اسلام نيز در همين¬جا ريشه دارد.