06-10-2015، 16:12
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-10-2015، 16:24، توسط erfan-shahbaZ.)
وصیت نامه شهید چمران
متنی كه در زیر می خوانید، وصیتنامه ای از سردار رشید اسلام، شهید دكتر مصطفی چمران است كه خطاب به امام موسی صدر نگاشته شده است. این وصیتنامه در 29 خرداد سال 1355 تنظیم گردید یعنی در سیاه ترین روزهای جنگ داخلی لبنان، كه از یكسو نیروهای فلسطینی و احزاب چپ لبنان با سوریه درگیر شده بودند؛ و از سوی دیگر احزاب دست راستی و در رأس آنها فالانژیستها، با سوءاستفاده از غفلت جبهه ملی و اسلامی لبنان، مناطق آنان را مورد هجوم قرار داده بودند. در چنین روزهایی كه از آنها به عنوان دومین دوره جنگ داخلی نام برده می شود، امام صدر به دكتر چمران مأموریت داد تا برای سازماندهی مقاومت شیعیان، راهی شهرك نبعه گردد. و این وصیتنامه قبل از عزیمت تنظیم
متن وصیتنامه:
وصیت می كنم به كسی كه او را بیش از حد دوست می دارم! به معبودم ! به معشوقم ! به امام موسی صدر! كسی كه او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین می خوانم! كسی كه رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می كنم …
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی كه مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولی برای اولین بار وصیت میكنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
از اینكه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشكلاتی سخت دست به گریبان بوده ام، متأسف نیستم. از اینكه آمریكا را ترك گفتم، از اینكه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینكه دنیای علم را فراموش كردم، از اینكه از همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف …
از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شكست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شكسته دلان هم آواز
از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …
تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی كه خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش كند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه كنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب كسی را نبینم، جز عشق و فداكاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد
تو ای محبوب من رمز طایفه ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش می كشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل می كنی، كینه های گذشته و دشمنی های تاریخی و حقد و حسدهای جهان سوز را بر جان می پذیری، تو فداكاری می کنی، تو از همه چیز خود می گذری، تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانها می كنی، و دشمنانت در عوض دشنام می دهند و خیانت می كنند، به تو تهمتهای دروغ می زنند و مردم جاهل را بر تو می شورانند، و تو ای امام لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به مثل انجام نمی دهی و همچون كوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و كمال و قدم بر می داری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی… و من افتخار می كنم كه در ركابت مبارزه می كنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می
ای محبوب من، آخر تو مرا
زیرا حجب و حیا مانع آن بود كه من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو كنم…
اما من، منی كه وصیت می كنم، منی كه تو را دوست می دارم… آدم ساده ای نیستم! من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداكاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه ام، آتشفشان درون من كافیست كه هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است كه قادر است هر دل سنگی را آب كند، فداكاری من به اندازه ای است كه كمتر كسی در زندگی به آن درجه رسیده ا …
به سه خصلت ممتاز شده ا1. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حیات و مماتم می بارد. در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم. در زندگی جز عشق نمی خواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
2. فقر كه از قید همه چیز آزاد و بی نیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی كنند، تأثیری در من نمی كند.
3. تنهایی كه مرا به عرفان اتصال می دهد. مرا با محرومیت آشنا می كند. كسی كه محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می سوزد. جز خدا كسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشكهای او را پاك نخواهند كرد. جز كوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله های صبحگاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می گردد، كمتر می یابد …
كسی كه وصیت می كند آدم ساده ای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج كمال و دارایی همه چیز خود را رها كرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشكبار و شهادت را قبول كرده
آری ای محبوب من، یك چنین كسی با تو وصیت می کنم
وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا می دانی كه چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حركت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته ام. حتی زن و بچه ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نكرده اند. آنجا كه سر تا پای وجودم برای تو و حركت باشد، معلوم است كه مایملك من نیز متعلق به تو
وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون كسی نیستم، در حالی كه به دیگران زیاد قرض داده ام. به كسی بدی نكرده ام. در زندگی خود جز محبت، فداكاری، تواضع و احترام نبوده ام. از این نظر نیز به كسی مدیون نیستم …
آری وصیت من درباره این چیزها نیست …
وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است …
احساس می كنم كه آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم كه به تو سفارش كنم. وصیت می كنم، وقتی كه جانم را بر كف دستم گذاشته ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع كنم و دیگر تو را نبینم…
تو را دوست می دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به كسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می كنم … از او چیزی نمی طلبم و احساس احتیاج نمی كنم. چیزی نمی خواهم، گله ای نمی كنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است كه تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا میدانم. همچنانكه خدای را می پرستم و عشق می ورزم، به تو نیز كه نماینده او در زمینی عشق می ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس كشیدن برای من طبیعی است …
عشق هدف حیات و محرك زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است كه روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می كند، مرا از خودخواهی وخودبینیی رهاند، دنیای دیگری حس می كنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می كنم. لرزش یك برگ، نور یك ستاره دور، موریانه كوچك، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است …
به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم. به خاطر عشق است كه به دنیا با بی اعتنایی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است كه دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می كنم …
می دانم كه در این دنیا به عده زیادی محبت كرده ام، حتی عشق ورزیده ام، ولی جواب بدی دیده ام. عشق را به ضعف تعبیر می كنند و به قول خودشان زرنگی كرده از محبت سوءاستفاده می نمایند!
اما این بی خبران نمی دانند كه از چه نعمت بزرگی كه عشق و محبت است، محرومند. نمی دانند كه بزرگترین ابعاد زندگی را درك نكرده اند. نمی دانند كه زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن می دانم كه محبت خویش را از كسی دریغ كنم. حتی اگر آن كس محبت مرا درك نكند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم كه به خاطر پاداش محبت كنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می سوزم و لذت می برم. این لذت بزرگترین پاداشی است كه ممكن است در جواب عشق من به حساب آید …
می دانم كه تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا می كنی. انسانها را دوست می داری. به همه بی دریغ محبت می كنی. و چه زیادند آنها كه از این محبت سوءاستفاده می كنند. حتی تو را به تمسخر می گیرند و به خیال خود تو را گول میزنند … تو اینها را می دانی ولی در روش خود كوچكترین تغییری نمی دهی … زیرا مقام تو بزرگتر از آن است كه تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت كنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می باری و تحت تأثیر انعكاس سنگدلان قرار نمی گیری …
درود آتشین من به روح بلند تو باد كه از محدوده تنگ و باریك خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فدای عشقت باد، كه بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود توست، و ارزنده ترین چیزی است كه مرا جذب تو كرده است، و مقدس ترین خصیصه ای است كه در میزان الهی به حساب می آید …
پایان
آنچه اولیاء و مربیان باید درباره ورزش کودکان بدانند.
کودکان و نوجوانان میتوانند از رقابت در ورزش لذت ببرند و همچنان به آموختن مهارتهای تازه بپردازند. بیشتر افرادی که از دوران کودکی به فعالیت و ورزش عادت میکنند، در سنین بزرگسالی نیز، بهرغم مشغله و نوع کار خود، زمانی را به ورزش اختصاص خواهند داد. ورزشهای همراه با بازی، بهترین روش برای تبدیل کردن تمرینهای بدنی به کاری مفرح است…
پرداختن به ورزش میتواند آمادگی جسمانی کودکان و نوجوانان را افزایش دهد. کسب مهارت و موفقیت اعتماد به نفس آنها را افزایش میدهد و به آنها میآموزد که چگونه محرکهای آنی را در خود کنترل کنند که این توانایی نهتنها در ورزش که در مناسبات اجتماعی نیز مفید خواهد بود و به یافتن دوستان تازه کمک میکند. در کشف علایق و شیوه صحیح زندگی به کودک کمک میکند. به کودک میآموزد که قوانین را رعایت کرده و منصفانه عمل کند. کنار آمدن با پیروزی و شکست را به او میآموزد. یک نکته مهم دیگر اینکه چاقی مفرط در سراسر جهان به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است و اگر کودکان از سنین کمتر به کشف لذت ورزش و بازیهای ورزشی پی ببرند و کمتر به انجام بازیهای کمتحرک یا بیتحرک (مانند بازی با کامپیوتر) بپردازند، در آینده نیز سالم و تندرست خواهند بود.
سن شروع ورزش
کارشناسان ورزش و روانشناسی کودک توصیه میکنند که کودکان تا قبل از رسیدن به سن 8 تا 10 سالگی نباید در ورزشهای رقابتی سازمان یافته که در آن امتیاز محاسبه میشود و به خصوص بزرگسالان در اجرای آن نقش دارند، شرکت کنند زیرا اگر کودکان قبل از رسیدن به سنی که از نظر احساسی و فیزیکی آماده شده باشند به ورزشهای رقابتی بپردازند، احتمال اینکه فشار روانی دوران تمرین و زمان مسابقه و همچنین یأس ناشی از باخت تاثیرات ناگواری بر آنان بگذارد، بسیار زیاد است و میتواند به کنار گذاشتن دایمی ورزش منتهی شود.
زیر 8 سال
باید در بازی، کشف و یادگیری مهارتهایی که از طریق پرتاب کردن و گرفتن، ضربه زدن به توپ، بالا و پایین پریدن، دویدن و شنا کردن حاصل میشود، کاملا آزادانه رفتار کنند و این مهارتها را به شادیبخشترین روش بیاموزند.
واضح است که آموختن این موارد به آنها کمک میکند تا با اعتماد به نفس بیشتر وارد مرحله بعد شوند. والدین میتوانند نقش مهمی در بازی با کودکان ایفا کنند. به یاد داشته باشید که کودکان قبل از اینکه مفاهیم برد و باخت را بیاموزند، به تمرین فراوان احتیاج دارند.
8 تا 10 سال
کودکان 8 تا 10 ساله، بسته به میزان رشد خود میتوانند در مسابقات سازمانیافته شرکت کنند مانند مسابقات داخلی در مدارس. آنها هنوز برای توسعه مهارتهای خود به کمک نیاز دارند و باید کنار آمدن با ناامیدی و شکست را بیاموزند. کودکانی که بیشتر اوقات بازنده هستند بیش از دیگران مستعد کنار گذاشتن ورزش هستند. والدین و اولیای مدرسه باید مراقب باشند که با فراهم آوردن زمینه مناسب مثلا شرکت دادن این کودک در مسابقهای که در آن بیشترین توانایی را دارد موجبات برنده شدن و دلگرمی او را فراهم نمایند. این سنین، بهترین زمان برای پرداختن به ورزشهای مختلف و انتخاب ورزش مورد علاقه از میان آنهاست.
10 تا 12 سال
کودکان و نوجوانان میتوانند از رقابت در ورزش لذت ببرند و همچنان به آموختن مهارتهای تازه بپردازند. بعضی از کودکان در این گروه سنی استعداد و علاقه خاصی به یک ورزش به خصوص نشان میدهند و میتوانند با داشتن مربی در این زمینه بسیار پیشرفت نمایند. یک مهارت بسیار مهم در این سنین، آموختن رفتار صحیح در زمان بازی، بردن و باختن است. پرداختن به ورزش در این سنین میتواند شامل سفرهایی با تیم ورزشی و فرصتهایی برای رهبری گروه هم باشد. نکته مهم در اینجاست که نباید نوجوان را بیش از حدود آمادگی و توانایی جسمیروحی او به انجام کاری وادار کرد.
نوجوانانی که به هر دلیل علاقهای به شرکت در ورزشهای رقابتی تیمی ندارند، میتوانند با راهنمایی مربیان و والدین خود به ورزشهایی چون اسکیت، سوارکاری، دوچرخهسواری و مانند اینها بپردازند.
ورزشهاي مناسب براي سنین مختلف
ورزشهاي مناسب براي دوره هاي مختلف زندگي در دوران زندگی ورزش و فعالیت های بدنی بر حسب سن ، جنس و وضع سلامتی بدن فرق می کند. مثلاً در جوانی باید عضلات را قوی و محکم کرد تا در سنین بالاتر به آسانی دچار رخوت و سستی نگردند و از چهل سالگی به بعد دیگر نباید در بند تحکیم عضلات و حفظ زیبائی اندام بود بلکه ورزش را باید به منظور حفظ سلامت و طول عمر انجام داد و از پنجاه سالگی به بعد باید سعی کرد هر قدر ممکن است پیری را به عقب انداخت و از عوارض آن جلوگیری نمود .
قابلیت و زمان لازم برای برگشتن به وضع طبیعی بعد از ورزش راهنمای خوبی برای تعیین مقدار و شدت ورزش در هر سنی است . برگشتن به وضع طبیعی بایستی سریع باشد .
درصورتی که ورزشکار ده دقیقه بعد از متوقف نمودن ورزش هنوز تنفس و ضربان قلبش به وضع عادی برنگشته باشد ویا تا روز بعد هنوز خستگی ادامه داشته باشد ، ورزش انجام شده بسیار شدید و یا طولانی بوده است و در مدت یا نوع آن باید تجدید نظر شود .
زمان ورزش کردن نیز باید طوری انتخاب گردد که در فعالیت قسمت های مختلف بدن عوارض نامطلوب برجای نگذارد ، مثلاً ورزش بلافاصله بعد از صرف غذا موجب اختلال در کار معده و سوءهاضمه می گردد .
در سن مدرسه یعنی از ابتدای ۶ سالگی ، ورزش هائی که سبب تصحیح حالات بدن شوند و بازی هائی که در جریان آن ها بچه می جهد و میدود مناسب است .
بعد از ۱۲ سالگی علاوه بر تعلیم ورزش ، باید بازی های ورزشی را بدون مسابقه و حداکثر تا حد رقابت شروع نمود. اشخاصی که در انجام این ورزش ها شرکت می کنند باید دقیقاً مراقبت شوند ، زیرا جوانان همیشه تمایل دارند و می خواهند از حدود امکاناتشان تجاوز کنند .
مسابقات ورزشی را می توان از ابتدای هیجده سالگی شروع نمود .
در سن بلوغ به شرطی که مورد غیرمجازی وجود نداشته باشد می توان تمام انواع ورزش ها را تمرین نمود . ورزش منظم در سن بلوغ باعث افزایش وزن ، پهنای شانه ها و قدرت عضلانی بیش از آن چه از بلوغ ناشی می شود می گردد .
بعد از چهل سالگی باید ورزش های سخت و سنگین و طولانی را کنار گذاشته و از خسته شدن زیاد تا حدی که نفس ببرد اجتناب نمود .
بازی های سخت ورزشی و ورزش هائی که احتیاج به سرعت دارند باید ترک شوند . ورزش ها با ملایمت انجام گرفته و همیشه فواصل استراحت در بین آنها موجود باشد .
ورزش و حرکت موجب عقب انداختن دوران پیری می باشد و سالمندانی که ورزش می کنند از سلامتی و نشاط بیشتری برخوردار می باشند . بنابراین یکی از مؤثرترین روش های پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی ورزش و تربیت بدنی است . البته منظور از ورزش ، تمرینات ورزشی خسته کننده نیست بلکه حرکات ملایمی است که برای سالمندان مناسب باشد ، شنای ملایم و پیاده روی ، ورزش های مناسبی برای سالمندان می باشد .
خانم ها و دوشیزگان بایستی ورزش هائی را انتخاب کنند که تلاش بدنی ملایمی را داشته باشد و از انجام ورزش های سنگین مانند وزنه برداری ، بوکس و کشتی خودداری نمایند .
ورزش هائی که این شرایط را برای خانم ها و دوشیزگان به بهترین نحوی تأمین می کند عبارت اند از پیاده روی در هوای آزاد ، اسکی ، تنیس ، والیبال ، بسکتبال ، هندبال ، سواری ، شنا ،قایقرانی ، ماهیگیری و باغبانی . حرکات موزون توأم با موزیک ، به خصوص برای دختران جوان مناسب است .
ورزش باید در تمام عمر ، با توجه به سن ، جنس و وضع جسمانی بدن به طور مداوم انجام گیرد مگر در مواردی که علائم واضح یک عیب عضوی در فرد وجود داشته باشد و طبق نظریه کمیسیون طبی کمیته ملی ورزش ، هر گونه فعالیت بدنی و ورزش به طور دائم و یا موقت غیرمجاز گردد .
همان قدر که تمرین بهداشتی و صحیح مفید است افراط در تمرین نیز به طور یقین مضر می باشد که از عوارض نامطلوب آن خستگی و احساس درد در بدن ، تغییرات در خلق و خوی و ناراحتی های قلب و عروق قابل ذکرند
عزیزم میشه لطف کنی بگی چجوری power point رو بزاریم تا بقیه هم استفاده کنن؟
دوستان اگر خواستید برام پیام بفرستین تا طرز انیمیشن درست کردن با پاورپوینت رو بهتون یاد بدم.اگر هم سوال دیگه ای درباره گوشی موبایلتون یا کامپیوترتون داشتین به من بگین.با تشکر.نوکر همتون هم هستم
متنی كه در زیر می خوانید، وصیتنامه ای از سردار رشید اسلام، شهید دكتر مصطفی چمران است كه خطاب به امام موسی صدر نگاشته شده است. این وصیتنامه در 29 خرداد سال 1355 تنظیم گردید یعنی در سیاه ترین روزهای جنگ داخلی لبنان، كه از یكسو نیروهای فلسطینی و احزاب چپ لبنان با سوریه درگیر شده بودند؛ و از سوی دیگر احزاب دست راستی و در رأس آنها فالانژیستها، با سوءاستفاده از غفلت جبهه ملی و اسلامی لبنان، مناطق آنان را مورد هجوم قرار داده بودند. در چنین روزهایی كه از آنها به عنوان دومین دوره جنگ داخلی نام برده می شود، امام صدر به دكتر چمران مأموریت داد تا برای سازماندهی مقاومت شیعیان، راهی شهرك نبعه گردد. و این وصیتنامه قبل از عزیمت تنظیم
متن وصیتنامه:
وصیت می كنم به كسی كه او را بیش از حد دوست می دارم! به معبودم ! به معشوقم ! به امام موسی صدر! كسی كه او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین می خوانم! كسی كه رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می كنم …
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی كه مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولی برای اولین بار وصیت میكنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
از اینكه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشكلاتی سخت دست به گریبان بوده ام، متأسف نیستم. از اینكه آمریكا را ترك گفتم، از اینكه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینكه دنیای علم را فراموش كردم، از اینكه از همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف …
از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شكست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شكسته دلان هم آواز
از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …
تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی كه خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش كند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه كنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب كسی را نبینم، جز عشق و فداكاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد
تو ای محبوب من رمز طایفه ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش می كشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل می كنی، كینه های گذشته و دشمنی های تاریخی و حقد و حسدهای جهان سوز را بر جان می پذیری، تو فداكاری می کنی، تو از همه چیز خود می گذری، تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانها می كنی، و دشمنانت در عوض دشنام می دهند و خیانت می كنند، به تو تهمتهای دروغ می زنند و مردم جاهل را بر تو می شورانند، و تو ای امام لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به مثل انجام نمی دهی و همچون كوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و كمال و قدم بر می داری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی… و من افتخار می كنم كه در ركابت مبارزه می كنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می
ای محبوب من، آخر تو مرا
زیرا حجب و حیا مانع آن بود كه من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو كنم…
اما من، منی كه وصیت می كنم، منی كه تو را دوست می دارم… آدم ساده ای نیستم! من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداكاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه ام، آتشفشان درون من كافیست كه هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است كه قادر است هر دل سنگی را آب كند، فداكاری من به اندازه ای است كه كمتر كسی در زندگی به آن درجه رسیده ا …
به سه خصلت ممتاز شده ا1. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حیات و مماتم می بارد. در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم. در زندگی جز عشق نمی خواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
2. فقر كه از قید همه چیز آزاد و بی نیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی كنند، تأثیری در من نمی كند.
3. تنهایی كه مرا به عرفان اتصال می دهد. مرا با محرومیت آشنا می كند. كسی كه محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می سوزد. جز خدا كسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشكهای او را پاك نخواهند كرد. جز كوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله های صبحگاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می گردد، كمتر می یابد …
كسی كه وصیت می كند آدم ساده ای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج كمال و دارایی همه چیز خود را رها كرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشكبار و شهادت را قبول كرده
آری ای محبوب من، یك چنین كسی با تو وصیت می کنم
وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا می دانی كه چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حركت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته ام. حتی زن و بچه ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نكرده اند. آنجا كه سر تا پای وجودم برای تو و حركت باشد، معلوم است كه مایملك من نیز متعلق به تو
وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون كسی نیستم، در حالی كه به دیگران زیاد قرض داده ام. به كسی بدی نكرده ام. در زندگی خود جز محبت، فداكاری، تواضع و احترام نبوده ام. از این نظر نیز به كسی مدیون نیستم …
آری وصیت من درباره این چیزها نیست …
وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است …
احساس می كنم كه آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم كه به تو سفارش كنم. وصیت می كنم، وقتی كه جانم را بر كف دستم گذاشته ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع كنم و دیگر تو را نبینم…
تو را دوست می دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به كسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می كنم … از او چیزی نمی طلبم و احساس احتیاج نمی كنم. چیزی نمی خواهم، گله ای نمی كنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است كه تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا میدانم. همچنانكه خدای را می پرستم و عشق می ورزم، به تو نیز كه نماینده او در زمینی عشق می ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس كشیدن برای من طبیعی است …
عشق هدف حیات و محرك زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است كه روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می كند، مرا از خودخواهی وخودبینیی رهاند، دنیای دیگری حس می كنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می كنم. لرزش یك برگ، نور یك ستاره دور، موریانه كوچك، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است …
به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم. به خاطر عشق است كه به دنیا با بی اعتنایی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است كه دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می كنم …
می دانم كه در این دنیا به عده زیادی محبت كرده ام، حتی عشق ورزیده ام، ولی جواب بدی دیده ام. عشق را به ضعف تعبیر می كنند و به قول خودشان زرنگی كرده از محبت سوءاستفاده می نمایند!
اما این بی خبران نمی دانند كه از چه نعمت بزرگی كه عشق و محبت است، محرومند. نمی دانند كه بزرگترین ابعاد زندگی را درك نكرده اند. نمی دانند كه زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن می دانم كه محبت خویش را از كسی دریغ كنم. حتی اگر آن كس محبت مرا درك نكند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم كه به خاطر پاداش محبت كنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می سوزم و لذت می برم. این لذت بزرگترین پاداشی است كه ممكن است در جواب عشق من به حساب آید …
می دانم كه تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا می كنی. انسانها را دوست می داری. به همه بی دریغ محبت می كنی. و چه زیادند آنها كه از این محبت سوءاستفاده می كنند. حتی تو را به تمسخر می گیرند و به خیال خود تو را گول میزنند … تو اینها را می دانی ولی در روش خود كوچكترین تغییری نمی دهی … زیرا مقام تو بزرگتر از آن است كه تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت كنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می باری و تحت تأثیر انعكاس سنگدلان قرار نمی گیری …
درود آتشین من به روح بلند تو باد كه از محدوده تنگ و باریك خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فدای عشقت باد، كه بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود توست، و ارزنده ترین چیزی است كه مرا جذب تو كرده است، و مقدس ترین خصیصه ای است كه در میزان الهی به حساب می آید …
پایان
آنچه اولیاء و مربیان باید درباره ورزش کودکان بدانند.
کودکان و نوجوانان میتوانند از رقابت در ورزش لذت ببرند و همچنان به آموختن مهارتهای تازه بپردازند. بیشتر افرادی که از دوران کودکی به فعالیت و ورزش عادت میکنند، در سنین بزرگسالی نیز، بهرغم مشغله و نوع کار خود، زمانی را به ورزش اختصاص خواهند داد. ورزشهای همراه با بازی، بهترین روش برای تبدیل کردن تمرینهای بدنی به کاری مفرح است…
پرداختن به ورزش میتواند آمادگی جسمانی کودکان و نوجوانان را افزایش دهد. کسب مهارت و موفقیت اعتماد به نفس آنها را افزایش میدهد و به آنها میآموزد که چگونه محرکهای آنی را در خود کنترل کنند که این توانایی نهتنها در ورزش که در مناسبات اجتماعی نیز مفید خواهد بود و به یافتن دوستان تازه کمک میکند. در کشف علایق و شیوه صحیح زندگی به کودک کمک میکند. به کودک میآموزد که قوانین را رعایت کرده و منصفانه عمل کند. کنار آمدن با پیروزی و شکست را به او میآموزد. یک نکته مهم دیگر اینکه چاقی مفرط در سراسر جهان به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است و اگر کودکان از سنین کمتر به کشف لذت ورزش و بازیهای ورزشی پی ببرند و کمتر به انجام بازیهای کمتحرک یا بیتحرک (مانند بازی با کامپیوتر) بپردازند، در آینده نیز سالم و تندرست خواهند بود.
سن شروع ورزش
کارشناسان ورزش و روانشناسی کودک توصیه میکنند که کودکان تا قبل از رسیدن به سن 8 تا 10 سالگی نباید در ورزشهای رقابتی سازمان یافته که در آن امتیاز محاسبه میشود و به خصوص بزرگسالان در اجرای آن نقش دارند، شرکت کنند زیرا اگر کودکان قبل از رسیدن به سنی که از نظر احساسی و فیزیکی آماده شده باشند به ورزشهای رقابتی بپردازند، احتمال اینکه فشار روانی دوران تمرین و زمان مسابقه و همچنین یأس ناشی از باخت تاثیرات ناگواری بر آنان بگذارد، بسیار زیاد است و میتواند به کنار گذاشتن دایمی ورزش منتهی شود.
زیر 8 سال
باید در بازی، کشف و یادگیری مهارتهایی که از طریق پرتاب کردن و گرفتن، ضربه زدن به توپ، بالا و پایین پریدن، دویدن و شنا کردن حاصل میشود، کاملا آزادانه رفتار کنند و این مهارتها را به شادیبخشترین روش بیاموزند.
واضح است که آموختن این موارد به آنها کمک میکند تا با اعتماد به نفس بیشتر وارد مرحله بعد شوند. والدین میتوانند نقش مهمی در بازی با کودکان ایفا کنند. به یاد داشته باشید که کودکان قبل از اینکه مفاهیم برد و باخت را بیاموزند، به تمرین فراوان احتیاج دارند.
8 تا 10 سال
کودکان 8 تا 10 ساله، بسته به میزان رشد خود میتوانند در مسابقات سازمانیافته شرکت کنند مانند مسابقات داخلی در مدارس. آنها هنوز برای توسعه مهارتهای خود به کمک نیاز دارند و باید کنار آمدن با ناامیدی و شکست را بیاموزند. کودکانی که بیشتر اوقات بازنده هستند بیش از دیگران مستعد کنار گذاشتن ورزش هستند. والدین و اولیای مدرسه باید مراقب باشند که با فراهم آوردن زمینه مناسب مثلا شرکت دادن این کودک در مسابقهای که در آن بیشترین توانایی را دارد موجبات برنده شدن و دلگرمی او را فراهم نمایند. این سنین، بهترین زمان برای پرداختن به ورزشهای مختلف و انتخاب ورزش مورد علاقه از میان آنهاست.
10 تا 12 سال
کودکان و نوجوانان میتوانند از رقابت در ورزش لذت ببرند و همچنان به آموختن مهارتهای تازه بپردازند. بعضی از کودکان در این گروه سنی استعداد و علاقه خاصی به یک ورزش به خصوص نشان میدهند و میتوانند با داشتن مربی در این زمینه بسیار پیشرفت نمایند. یک مهارت بسیار مهم در این سنین، آموختن رفتار صحیح در زمان بازی، بردن و باختن است. پرداختن به ورزش در این سنین میتواند شامل سفرهایی با تیم ورزشی و فرصتهایی برای رهبری گروه هم باشد. نکته مهم در اینجاست که نباید نوجوان را بیش از حدود آمادگی و توانایی جسمیروحی او به انجام کاری وادار کرد.
نوجوانانی که به هر دلیل علاقهای به شرکت در ورزشهای رقابتی تیمی ندارند، میتوانند با راهنمایی مربیان و والدین خود به ورزشهایی چون اسکیت، سوارکاری، دوچرخهسواری و مانند اینها بپردازند.
ورزشهاي مناسب براي سنین مختلف
ورزشهاي مناسب براي دوره هاي مختلف زندگي در دوران زندگی ورزش و فعالیت های بدنی بر حسب سن ، جنس و وضع سلامتی بدن فرق می کند. مثلاً در جوانی باید عضلات را قوی و محکم کرد تا در سنین بالاتر به آسانی دچار رخوت و سستی نگردند و از چهل سالگی به بعد دیگر نباید در بند تحکیم عضلات و حفظ زیبائی اندام بود بلکه ورزش را باید به منظور حفظ سلامت و طول عمر انجام داد و از پنجاه سالگی به بعد باید سعی کرد هر قدر ممکن است پیری را به عقب انداخت و از عوارض آن جلوگیری نمود .
قابلیت و زمان لازم برای برگشتن به وضع طبیعی بعد از ورزش راهنمای خوبی برای تعیین مقدار و شدت ورزش در هر سنی است . برگشتن به وضع طبیعی بایستی سریع باشد .
درصورتی که ورزشکار ده دقیقه بعد از متوقف نمودن ورزش هنوز تنفس و ضربان قلبش به وضع عادی برنگشته باشد ویا تا روز بعد هنوز خستگی ادامه داشته باشد ، ورزش انجام شده بسیار شدید و یا طولانی بوده است و در مدت یا نوع آن باید تجدید نظر شود .
زمان ورزش کردن نیز باید طوری انتخاب گردد که در فعالیت قسمت های مختلف بدن عوارض نامطلوب برجای نگذارد ، مثلاً ورزش بلافاصله بعد از صرف غذا موجب اختلال در کار معده و سوءهاضمه می گردد .
در سن مدرسه یعنی از ابتدای ۶ سالگی ، ورزش هائی که سبب تصحیح حالات بدن شوند و بازی هائی که در جریان آن ها بچه می جهد و میدود مناسب است .
بعد از ۱۲ سالگی علاوه بر تعلیم ورزش ، باید بازی های ورزشی را بدون مسابقه و حداکثر تا حد رقابت شروع نمود. اشخاصی که در انجام این ورزش ها شرکت می کنند باید دقیقاً مراقبت شوند ، زیرا جوانان همیشه تمایل دارند و می خواهند از حدود امکاناتشان تجاوز کنند .
مسابقات ورزشی را می توان از ابتدای هیجده سالگی شروع نمود .
در سن بلوغ به شرطی که مورد غیرمجازی وجود نداشته باشد می توان تمام انواع ورزش ها را تمرین نمود . ورزش منظم در سن بلوغ باعث افزایش وزن ، پهنای شانه ها و قدرت عضلانی بیش از آن چه از بلوغ ناشی می شود می گردد .
بعد از چهل سالگی باید ورزش های سخت و سنگین و طولانی را کنار گذاشته و از خسته شدن زیاد تا حدی که نفس ببرد اجتناب نمود .
بازی های سخت ورزشی و ورزش هائی که احتیاج به سرعت دارند باید ترک شوند . ورزش ها با ملایمت انجام گرفته و همیشه فواصل استراحت در بین آنها موجود باشد .
ورزش و حرکت موجب عقب انداختن دوران پیری می باشد و سالمندانی که ورزش می کنند از سلامتی و نشاط بیشتری برخوردار می باشند . بنابراین یکی از مؤثرترین روش های پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی ورزش و تربیت بدنی است . البته منظور از ورزش ، تمرینات ورزشی خسته کننده نیست بلکه حرکات ملایمی است که برای سالمندان مناسب باشد ، شنای ملایم و پیاده روی ، ورزش های مناسبی برای سالمندان می باشد .
خانم ها و دوشیزگان بایستی ورزش هائی را انتخاب کنند که تلاش بدنی ملایمی را داشته باشد و از انجام ورزش های سنگین مانند وزنه برداری ، بوکس و کشتی خودداری نمایند .
ورزش هائی که این شرایط را برای خانم ها و دوشیزگان به بهترین نحوی تأمین می کند عبارت اند از پیاده روی در هوای آزاد ، اسکی ، تنیس ، والیبال ، بسکتبال ، هندبال ، سواری ، شنا ،قایقرانی ، ماهیگیری و باغبانی . حرکات موزون توأم با موزیک ، به خصوص برای دختران جوان مناسب است .
ورزش باید در تمام عمر ، با توجه به سن ، جنس و وضع جسمانی بدن به طور مداوم انجام گیرد مگر در مواردی که علائم واضح یک عیب عضوی در فرد وجود داشته باشد و طبق نظریه کمیسیون طبی کمیته ملی ورزش ، هر گونه فعالیت بدنی و ورزش به طور دائم و یا موقت غیرمجاز گردد .
همان قدر که تمرین بهداشتی و صحیح مفید است افراط در تمرین نیز به طور یقین مضر می باشد که از عوارض نامطلوب آن خستگی و احساس درد در بدن ، تغییرات در خلق و خوی و ناراحتی های قلب و عروق قابل ذکرند
عزیزم میشه لطف کنی بگی چجوری power point رو بزاریم تا بقیه هم استفاده کنن؟
دوستان اگر خواستید برام پیام بفرستین تا طرز انیمیشن درست کردن با پاورپوینت رو بهتون یاد بدم.اگر هم سوال دیگه ای درباره گوشی موبایلتون یا کامپیوترتون داشتین به من بگین.با تشکر.نوکر همتون هم هستم