به زور خودمو به طبقه بالا رسوندم .. حال وایستادن نداشتم ! رو زمـین پهن شدم و در کیفمو باز کردم ! این کلید لعنتی کوش پس ؟ آه .. بالاخره بعد از دو ساعت جا به جایی وسایل توی کیفم کیلیدو پیدا کردم ! بلند شدم و کلید انداختم توی در و پیچوندم . وارد خونه شدم ! خونه ساکت بود .. پس هنوز نیومده ! چراغارو روشن کردم و توی اتاقم رفتم ! یه تیشرت سفید پوشیدم با یه شلوار گل گلی قرمز :|
گرسنه بودم .. رفتم از توی یخچال غذای دیروز ُ برداشتمو گذاشتم روی گاز :|
رفتم در دستشویی ُ باز کردم که دستامو بشورم ! با چیزی رو به رو شدم که کمتر مواقعی توی خونه ی من پیش میومد ! .. یه سوسک زشت .. یه ذره دیگه بهش نگاه کردم بالدار ؟ این دیگه از کجا پیداش شد ؟ آه ..
در و بستم ! خوب چیکار کنم ؟ یه همسایه داریم که یه پسره ! اصلا نمیشناسمـش ! فکر کن من ساعت 1 شب برم خونه یه پسر بگم بیا این سوسکه رو بکش .. اون وقت فُشم نمیده ؟ :|
آها .. یافتم پارمیدا !
ذهن من به خودم : تنهایی به این نتیجه رسیدی ؟ :|
به لیست شماره های گوشیم رفتم ! باید یادم باشه که شماره های الکی رو پاک کنم ..
بالاخره بعد از نیم ساعت جستجو کردن اسم پارمیدا رو پیدا کردم !
تازه دستم میخواست بره روی اسم پارمیدا که گوشیم زنگ خورد .
" همون خری که زدم به ماشینـش "
باید یادم باشه که اسمـشو عوض کنم !
- الو ؟
- سلام . چرا زنگ نزدی ؟
- سلام .. چی ؟
- قرار بود که بهم زنگ بزنی رسیدی خونه ؟ یا هنوز بیرونی ؟
- خونم ولی ..
- ولی ؟
این بهترین فرصت بود . آشنا هم بود که دیگه بهتر !
- یه سوسک تو دستشویی !
-خوب ..
- خوب .........
- منظورنت چیه ؟بیام خونت بخاطر کشتن یه سوسک ؟
- آره !
- خوب به همسایت بگو ..
- آخه خوابن ! تازه ساعت 1 ..
بعد از کلی تلاش بالاخره تونستم راضیش کنم ..
گرسنه بودم .. رفتم از توی یخچال غذای دیروز ُ برداشتمو گذاشتم روی گاز :|
رفتم در دستشویی ُ باز کردم که دستامو بشورم ! با چیزی رو به رو شدم که کمتر مواقعی توی خونه ی من پیش میومد ! .. یه سوسک زشت .. یه ذره دیگه بهش نگاه کردم بالدار ؟ این دیگه از کجا پیداش شد ؟ آه ..
در و بستم ! خوب چیکار کنم ؟ یه همسایه داریم که یه پسره ! اصلا نمیشناسمـش ! فکر کن من ساعت 1 شب برم خونه یه پسر بگم بیا این سوسکه رو بکش .. اون وقت فُشم نمیده ؟ :|
آها .. یافتم پارمیدا !
ذهن من به خودم : تنهایی به این نتیجه رسیدی ؟ :|
به لیست شماره های گوشیم رفتم ! باید یادم باشه که شماره های الکی رو پاک کنم ..
بالاخره بعد از نیم ساعت جستجو کردن اسم پارمیدا رو پیدا کردم !
تازه دستم میخواست بره روی اسم پارمیدا که گوشیم زنگ خورد .
" همون خری که زدم به ماشینـش "
باید یادم باشه که اسمـشو عوض کنم !
- الو ؟
- سلام . چرا زنگ نزدی ؟
- سلام .. چی ؟
- قرار بود که بهم زنگ بزنی رسیدی خونه ؟ یا هنوز بیرونی ؟
- خونم ولی ..
- ولی ؟
این بهترین فرصت بود . آشنا هم بود که دیگه بهتر !
- یه سوسک تو دستشویی !
-خوب ..
- خوب .........
- منظورنت چیه ؟بیام خونت بخاطر کشتن یه سوسک ؟
- آره !
- خوب به همسایت بگو ..
- آخه خوابن ! تازه ساعت 1 ..
بعد از کلی تلاش بالاخره تونستم راضیش کنم ..