قسمت دو
نمیدونم تا چقد بتونم تو این خونه دووم بیارم
هر روز نگرانیم بیشتر میشه هر وقت میام خونه یه غریبه تو خونس و سر پول خونه و معاملش بحثه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چند ماه پیش بود که پدرم تو یه نمایشگاه ماشین کار میکرد اون ماه وضعیت فقر تو خونه به جایی رسیده بود که اون منو می فرستاد تو خیابونا تا شب واسش پول در بیارم برای همین مجبور شد واسه اینکه بتونه یه چیزی گیر بیاره و بخوره کار کنه
توی نمایشگاه.ماشینای دسته دوم زیاد بود ولی پدرم اونارو به باور نو بودن به مردم می فروخت
ولی بعد چن هفته گندش دراومد مجبور شد بپیچونه و ازونجا یه جوری بره
تقریبا میشه گف کلی کلاهبرداری کرده نمیدونم گندش کی در میاد و اون باید بی افته گوشه ی هولوفدونی
البته فک نکنم زیاد به نفعه من نباشه چون باید یا بی افتم گوشه خیابون یا ببرمن پرورشگاه
این طوری وضعیت خعلی خیت میشه و معلوم نیس چ بلایی سر خونه میاد
حداقل اگه به سن قانونی رسیده بودم میتونستم یه کارایی بکنم که تهش با جلو پلاسم تو خیابون پهن نشم
امسال دلیل اصلی بد شدن درسم این بود که پدرم علاقه مند نبود که من برم مدرسم وقتی یه کتاب دستم میدید سریع پارش میکرد
میگف درس تو زندگی چه بدردت می خوره دختر باید کار کردن بلد باشه
هه کاش کار کردن بود من فقط دارم نعشه کشیشو میکنم
اون لعنتی حتی نمیزاره صورت مادرمو به یاد بیارم تمام عکسای مامانمو انداخت تو شومینه
اون قاتل مامانم بود بالاخره یه جوری پوزشو به خاک میمالم
همین طوری که تو خونه می چرخیدم تلفن زنگ زد
-الو؟
-سلام منزل اقای منسون؟
-بله
-میتونم اسمتو بدونم
-من..من املیا هستم
-دختر جون من مدیر مدرسه ام امروز ساعت سه اینجا باش
-ب..ب...باش
تلفنو کوبیدم زمین...
ینی چیشده بود نکنه گند اون لعنتی باشه
سریع لباسمو پوشیدم درو کوبیدمو دوییدم
داشتم میرفتم تو فکراین بودم ک ینی چرا گف بیام مدرسه؟
در مدرسه باز بود اروم رفتم تو کسی توی مدرسه نبود هیچ صدایی نمیومد صدای تق تق کفشای پاشنه بلند یکی از تو راه پله ها میومد مدیر بود منو برد تو اتاق خودش اول خواست یه جورایی بحثو باز کنه بعلـه مشکل سره نمرات درسیم بود
گف اگه معلم خصوصی نگیرم شاید نتونم سال بعد تو مدرسه باشم ولی یه شرطی واسم گذاشت گف...
بزودی بقیشم می نویسم قسمت هارو کوتاه کوتاه قرار میدم که از خوندنش خسته نشین
نمیدونم تا چقد بتونم تو این خونه دووم بیارم
هر روز نگرانیم بیشتر میشه هر وقت میام خونه یه غریبه تو خونس و سر پول خونه و معاملش بحثه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چند ماه پیش بود که پدرم تو یه نمایشگاه ماشین کار میکرد اون ماه وضعیت فقر تو خونه به جایی رسیده بود که اون منو می فرستاد تو خیابونا تا شب واسش پول در بیارم برای همین مجبور شد واسه اینکه بتونه یه چیزی گیر بیاره و بخوره کار کنه
توی نمایشگاه.ماشینای دسته دوم زیاد بود ولی پدرم اونارو به باور نو بودن به مردم می فروخت
ولی بعد چن هفته گندش دراومد مجبور شد بپیچونه و ازونجا یه جوری بره
تقریبا میشه گف کلی کلاهبرداری کرده نمیدونم گندش کی در میاد و اون باید بی افته گوشه ی هولوفدونی
البته فک نکنم زیاد به نفعه من نباشه چون باید یا بی افتم گوشه خیابون یا ببرمن پرورشگاه
این طوری وضعیت خعلی خیت میشه و معلوم نیس چ بلایی سر خونه میاد
حداقل اگه به سن قانونی رسیده بودم میتونستم یه کارایی بکنم که تهش با جلو پلاسم تو خیابون پهن نشم
امسال دلیل اصلی بد شدن درسم این بود که پدرم علاقه مند نبود که من برم مدرسم وقتی یه کتاب دستم میدید سریع پارش میکرد
میگف درس تو زندگی چه بدردت می خوره دختر باید کار کردن بلد باشه
هه کاش کار کردن بود من فقط دارم نعشه کشیشو میکنم
اون لعنتی حتی نمیزاره صورت مادرمو به یاد بیارم تمام عکسای مامانمو انداخت تو شومینه
اون قاتل مامانم بود بالاخره یه جوری پوزشو به خاک میمالم
همین طوری که تو خونه می چرخیدم تلفن زنگ زد
-الو؟
-سلام منزل اقای منسون؟
-بله
-میتونم اسمتو بدونم
-من..من املیا هستم
-دختر جون من مدیر مدرسه ام امروز ساعت سه اینجا باش
-ب..ب...باش
تلفنو کوبیدم زمین...
ینی چیشده بود نکنه گند اون لعنتی باشه
سریع لباسمو پوشیدم درو کوبیدمو دوییدم
داشتم میرفتم تو فکراین بودم ک ینی چرا گف بیام مدرسه؟
در مدرسه باز بود اروم رفتم تو کسی توی مدرسه نبود هیچ صدایی نمیومد صدای تق تق کفشای پاشنه بلند یکی از تو راه پله ها میومد مدیر بود منو برد تو اتاق خودش اول خواست یه جورایی بحثو باز کنه بعلـه مشکل سره نمرات درسیم بود
گف اگه معلم خصوصی نگیرم شاید نتونم سال بعد تو مدرسه باشم ولی یه شرطی واسم گذاشت گف...
بزودی بقیشم می نویسم قسمت هارو کوتاه کوتاه قرار میدم که از خوندنش خسته نشین