11-08-2015، 21:27
مناطق ممنوعه شیطان کجاست؟
قلمروی شیطان «تشریع» است نه «تکوین» یعنی قلمروی شیطان فعالیتهای تشریعی و تکلیفی بشر است و شیطان فقط در وجود بشر میتواند نفوذ کند نه افعال او.قلمروی شیطان در وجود بشر نیز محدود است به نفوذ در اندیشه او و بدن او.
نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن.
قرآن این معانی را با تعبیرهای «تزیین»، «تسویل»، «وسوسه» و امثال اینها بیان میکند و اما اینکه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینی بر بشر داشته باشد یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است.
معنی و مفهوم اضلال و قلمروی شیطان یعنی اینکه اجبار و الزامی نسبتبه بشر در کار نیست هر چه هست «وسوسه» است و «دعوت» است و «تزیین» است و «تسویل».
تسلط شیطان بر بشر محدود است به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد:
إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (1)
«همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتکا میکنند تسلطی ندارند تسلط او منحصر استبه اشخاصی که خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و میپذیرند.»
قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل میکند که در جواب کسانی که به او اعتراض میکنند و او را مسوول گمراهی خویش میشمارند میگوید:
مَا كَانَ لِی عَلَیكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ (2)
«من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم حدود قدرت من فقط «دعوت»بود. من شما را به سوی گناه خواندم وشما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید ارتباط من با شما صرفا در حدود «دعوت» و «اجابت» بوده و بس».
فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر،«اختیار» انسان است. مرتبه وجودی انسان ایجاب میکند که حر و آزاد و مختار باشد. موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا کمال و فعلیتخویش را که منحصرا از راه «اختیار» و «انتخاب» بدست میآید تحصیل کند.
از جهان دو بانگ میآید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد
آن یکی بانگش نشور اتقیا و آن دگر بانگش نفور اشقیا
در جهان بینی اسلامی هیچ موجودی، نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن برای هیج موجودی استقلال قابل نیست و هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است.قرآن برای فرشتگان نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند؛ آنچنانکه در اوستا اهریمن خالق مستقلی است در برابر آهورا مزدا.
از این رو اینکه معمولا کلمه شیطان را در ترجمه متون اسلامی به «اهریمن» یا «دیو» ترجمه میکنند، غلط فاحش است.
کلمه شیطان مرادفی در فارسی ندارد و باید عین لفظ در ترجمه بیاید.
شیطان ازنظر قرآن به هیچ وجه قطبی درمقابل خداوند نیستحتی قطبی برابر فرشتگان که به اذن پروردگار دست اندرکار خلقتاند و مجری مشیت الهی در آفرینش اشیاء نیز نیست.
به طور کلی تصور مردم ما از «جن» با تصویری که قرآن از جن میدهد متفاوت است جن در قرآن موجودی است مانند انسان و مکلف به تکالیفی ماننند تکالیف انسان ولی موجودی نامرئی؛ اما جن در تصور عامه مردم موجودی است در ردیف فرشته، قرآن جن را با انس (انسان) ردیف میکند و عامه مردم با فرشته.
شیطان به نص قرآن از نوع جن است. در جهان بینی اسلامی فرشتگان نقشی اجرائی در نظام تکوین دارند برخلاف جن که از این نظر هیج نقشی ندارد.
شیطان از نظر قرآن مصداق الذی احسن کل شیء خلقه. (3) و همچنین مصداق رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (4) است.
وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است و به موجب همان حکمت و مصلحتشیطان شر نسبی است نه شر حقیقی و واقعی و مطلق.
از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن خدا خودش به شیطان پست«اضلال» و «گمراه سازی» را اعطاء فرموده است. در این باره قرآن کریم میفرماید:
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یعِدُهُمُ الشَّیطَانُ إِلَّا غُرُورًا (5)
دراینجا خدا شیطان را مخاطب ساخته به وی فرمان میدهد که:
«هر که از فرزندان آدم میتوانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامتبر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده؛ شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمیدهد.
گوئی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال اعلام میدارد آنجا که میگوید:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ. (6)
«به این سبب که مرا گمراه ساختی بر سر راه ایشان خواهم نشست آنگاه از پیش رو و از پشتسرشان و از راست و از چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.»
البته معنی و مفهوم اضلال و قلمروی شیطان در این پس همان است که قبلا اشاره شد و نه بیشتر یعنی هیچگونه اجبار و الزامی نسبتبه بشر در کار نیست هر چه هست «وسوسه» است و «دعوت» است و «تزیین» است و «تسویل».
تذکر این نکته لازم است که مقصود ما از اینکه تکوین از قلمروی شیطان خارج است این نیست که شیطان هیچ نقشی در تکوین ندارد .
نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن.
شیطان نه در نظان عرضی جهان، خالق مستقل بخشی از موجودات قطبی در برابر خداوند است و نه در نظام طولی جهان مانند فرشتگان نقشی از تدبیر و اداره کائنات به او سپرده شده است، و نه تسلطش بر بشر در حدی است که بتواند او را به آنچه میخواهد مجبور نماید.
آری! قرآن برای شیطان و جن نقشی در تکوین قائل است اما مجموعا از نقش انسان برتر و بالاتر نیست.
مقصود اصلی ما از این بحث این است که قرآن مساله شیطان را به شکلی طرح کرده است که کوچکترین خدشهای بر توحید ذاتی و اصل لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ (7) همچنین بر توحید در خالقیت و اصلأَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ (8) ، قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَیءٍ (9) وَلَمْ یكُنْ لَهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ (10) وارد نمیسازد. (11)
--------------------------------
1- نحل / 99 و 100
2- ابراهیم / 22
3- سجده / 7
4- طه / 50
5- اسراء / 64
6- اعراف / 16 و 17
7- شوری / 11
8- اعراف / 54
9- رعد / 16
10- اسراء / 111
11- برای بحثشیطان رجوع شود به تفسیر «المیزان» جلد8 صفحات 34 - 58 ذیل آیات اول سوره اعراف؛ و به کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» تالیف نگارنده این کتاب
منبع:
مجموعه آثار جلد 1، مطهری، مرتضی
فرآوری: گروه دین و اندیشه تبیان_شکوری
-----------------------------------