امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عشق ُ سادگی × Aυтυмη Pяιηcєѕѕ ✘ _ ღBeauty G!Яlღ✘

#9
قسمت هَفتم !
غزل

از دســـت پـاری .. نزاشت یه خواب راحت داشته باشیم !

اگه فیلم ترسنــاک نمیدید .. من الان حداقل 5 ساعت خوابم جور بود !

اوووووووووووووووووووفـ !

پارمیدا یهو رفت تو فکر !

داشت به چی فکر میکرد ؟

رفتم یه حموم یه ربع رفتم .. صبحونه حاضر کردم .. رفتم پارمیدا رو صدا بزنم که نگاهم به قیافش خورد !

نگاه متفکرانه ای به خودش گرفته بود ! سرش و همش تکون میداد !

خندم گرفت .. !

- هوی خانومی .. ادای انیشتن واسه من در نیار .. میدونی که کاراته بازم .. یه فن میام لت و پارت میکنم ــا .. بدو بدو که هردومون دیرمون شد ! امروز یه قرار مهم دارم ..

بلند شد اومد به طرف میز .. بازم داشت فکر میکرد ؟

خسته شدم .. این چش بود دیگه ؟

نمیدونم ! یه حس خاصی پیدا کردم .. گوشیمو در آوردم و به عکس خودم و سپهر نگاه کردم ..

آره خوب !

خوشتیپ .. شده بود ! مثل همیشه .. پارمیدا رو میشناخت ... ولی پارمیدا نمیشناخت ! خوب بهتره یه شیطونی بکنیم .. اولین باری که عکس پارمیدا رو به سپهر نشون دادم یه قیافه خاصی به خودش گرفت .. حدود دو سال پیش عکسش ُ بهش نشون دادم .. ماشالا الانم از قدیم خوشگل تر شده !

ولی چطوری ؟

سپهر خارج .. !

فهمیدم ..

- پارمیدا .. ؟

از فکر بیرون اومد ..

- بله ؟

- میای یه هفته دیگه بریم پـاریس ؟

- چی داری میگی ؟ بیکار گیر آوردی ؟

- خوب مرخصی میگیریم ! بدو دیگه ضد حـال نزن !

- نه ..

- پـــــــــــــــــآری ..

- گفتم که نه !

- عشق ُ سادگی ×  Aυтυмη Pяιηcєѕѕ ✘ _ ღBeauty G!Яlღ✘

با ناراحتی صبحونه خوردم .. اصلا به تو چه غزل ! زندگی خودشه ..

رفتم تو اتاقم .. یه مانتو آبی پوشیدم .. شلوارشم یه ساپورت بود که نصف دیگش میرفت زیر پـام ..

مشکی بود . به جنس مانتو آبی میومد ..

یه شال آبی هم برداشتم .. موبایلمو گذاشتم تو جیبم .. سوئیچمو برداشتم ُ راه افتادم سمت بیمارستـان .. تو راه فکرمو ازاد کردم و به جایی هم نرفت ! ( به هیچی فکر نکردم ! )

وارد پارکینگ شدم .. یه جای مخصوص خودم پارک کردم و راه افتادم سمت اتاقم ! طبقه دوم بود ! نیازی هم به آسانسور نبود کمتر وقتا با آسانسور میرفتم ..

رفتم و دیدم منشیم زودتر از من رسیده !

- سلامــــــــــــ ..

زیـاد باهاش سرد نبودم .. اون اولا باهاش ساختم !

- به به غزل خانوم .. چطوری ..

- خدارو شکر خوبم .. تو خوبی ؟

- خوبم ..!

- راستی امروز که بیمار ندارم .. ؟

- چرا .. یه چند تا هست !

-ساعت چند ؟

- همین الانا دیگه میان ..

- پس خوب شد ! .. من میرم اتاقم .. خدافظ
عشق ُ سادگی ×  Aυтυмη Pяιηcєѕѕ ✘ _ ღBeauty G!Яlღ✘


پاسخ
 سپاس شده توسط ( lιεβ ) ، || Mιѕѕ α.η.т || ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، ๒lคςк ๔єค๔ ، Silver Sun ، ραяα∂ιѕє- ، ÆҐÆŠĦ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: عشق ُ سادگی × Aυтυмη Pяιηcєѕѕ ✘ _ ღBeauty G!Яlღ✘ - # αпGεʟ - 09-08-2015، 15:38


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان