08-08-2015، 19:37
پارت دوم
تو دلم گفتم:این که چیز عادی ایه
من:خوب پس تا پرواز شما اینجا بشینیدتا من برم براتون قهوه بخرم.
با دستم جایی رو نشون دادم اونم سرشو تکون داد و رفت نشست.
منم رفتم دوتا قهوه خریدم و قدم زنان مثل یک خانم متشخص شروع به راه رفتم کردم. اوخی الهی دور خودم بگردم نگا چه ناناز راه میرم. اوخی الهی فدای خودم بشم.به به انگاری منم بلدم مثل آدما راه برم.قربان خودم برم من.همچین مثل گاوکیف کرده بودمو قربون خودم میرفتم چشمامو بستم و بالبخند مغروری شروع به راه رفتن کردم.همینطوکه راه میرفتم زیر پام لرزید وشپلق پخش زمینشدم .از درد صورتم جمع شد. آخ خیر نبینه باعث و بانیش.فکر کنم برامدگیم کلا صاف شد بیچاره شویم.ی نگاکردم دیدم قهوها هاهم پخش زمین شده.نه کلا امروز روز شانس من نیست.باهزار زور و مکافات بلند شدمو زمینو نگا کردم...یه بستنی قیفی سرزمین له شده بود...پس پای من رف رواین... عجب...خواستم سرفحشو نفرین روبکشم سر صاحبش که دلم نیومد شاید کار یه بچه بوده باشه.لنگان لنگان شروع به راه رفتن کردم و این دفه به جای دوتاقهوه یه دونه قهوه خریدم.وهمچنان لنگان لنگان به جایی که ریچارد بود رفتم قهوه رو بش دادم تشکر کرد.
تو دلم گفتم:این که چیز عادی ایه
من:خوب پس تا پرواز شما اینجا بشینیدتا من برم براتون قهوه بخرم.
با دستم جایی رو نشون دادم اونم سرشو تکون داد و رفت نشست.
منم رفتم دوتا قهوه خریدم و قدم زنان مثل یک خانم متشخص شروع به راه رفتم کردم. اوخی الهی دور خودم بگردم نگا چه ناناز راه میرم. اوخی الهی فدای خودم بشم.به به انگاری منم بلدم مثل آدما راه برم.قربان خودم برم من.همچین مثل گاوکیف کرده بودمو قربون خودم میرفتم چشمامو بستم و بالبخند مغروری شروع به راه رفتن کردم.همینطوکه راه میرفتم زیر پام لرزید وشپلق پخش زمینشدم .از درد صورتم جمع شد. آخ خیر نبینه باعث و بانیش.فکر کنم برامدگیم کلا صاف شد بیچاره شویم.ی نگاکردم دیدم قهوها هاهم پخش زمین شده.نه کلا امروز روز شانس من نیست.باهزار زور و مکافات بلند شدمو زمینو نگا کردم...یه بستنی قیفی سرزمین له شده بود...پس پای من رف رواین... عجب...خواستم سرفحشو نفرین روبکشم سر صاحبش که دلم نیومد شاید کار یه بچه بوده باشه.لنگان لنگان شروع به راه رفتن کردم و این دفه به جای دوتاقهوه یه دونه قهوه خریدم.وهمچنان لنگان لنگان به جایی که ریچارد بود رفتم قهوه رو بش دادم تشکر کرد.