امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمانภครเ๓نوشته خودم

#5
ادامه:
-وای نسیم مردم از خستگی
زدم تو سر تیام:
-بس کن بابا...تو که راهی نیومدی
سر کوچه مترو سوار شدی اومدی فردوسی پیاده شدی....همه ش یه تا کوچه س
تیام سرش رو گرفت و گفت:
-نزن....من نمیخوام مثل تو خنگ شم
سمتش خیز برداشتم:
-خنگ خودتی
با صدای پرند که می گفت:
-خانوما اینجا دانشگاهه
یادمون افتاد که کلی چشم داره نگامون می کنه
از خجالت سرخ شدم
سرم رو پایین انداختم
و دست تیام رو محکم فشار دادم
تیام پرروتر از این حرفا بود
زل زد تو چشمای پرند و گفت:
دانشگاهه که باشه
قتل نکردیم که
فقط می خواستی دست منو له کنی
و با گوشه چشم به من اشاره کرد
که کل کلاس به خنده افتاد
پاسخ
 سپاس شده توسط آویـــسـا ، # αпGεʟ ، Silver Sun ، esiesi ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  یه رمان عاشقانه ..... به قلم خودم ...
  رمان سال های تنهایی (فوق عاشقانه) به قلم: خودم
Star رمان دموکراسی عشق (اسرار آمیز ، عاشقانه) به قلم: خودم
  وب ناول *نفرین زیبا*عاشقانه و طنز(ترجمه خودم)خیلی قشنگه از دستش ندید/
Shocked رمان فوق‌العاده سرناک «دنبالم بیا» نوشته‌ی خودم
Heart رمان عاشقانه و طنز عشق سوری (به قلم خودم)
  رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان