27-07-2015، 18:16
قســمت چـهارمـ
بعد از قطع کردن گوشی شروع کردم با خودم آهنگ خوندن درباره پارمیدا ..
پارمیدا چقدر خــره .. _ پارمــیدا چقــداسکل ِ .__.
همینطوری که داشتم میخوندم یکی همش تند تند در میزد .. پارمیدا بود ؟
- بله ؟
- غزل منم زود درو باز کن بدووووووووووو
در ُ براش باز کردم .. حلال زاده !
پـآرمیدا زود اومد توی خونه در ُ محکم بست .. جورابا یه جا پرت کرد ، مانتوشم یه جـا و شالشم یه جا ..
بلند داد زدم
- چـــــته ؟
- وضعیت اورژانـسی دختر ..
تا این ُ گفت زدم زیر خنده [تصویر: -2-06-.gif] !
اومد بیرون ..
- آخیش چقدر بده وضعیت اورژانسی داشته باشی ُ نتونی کاری کنی .. خـدا پدر ُ مادر کاشف توالت ُ بیامرزه .. صلوآت ..
بعد که روش به من افتاد ..
- هه هه هه رو آب بخندی ! بعد داشت آروم با خودش غرغر میکرد نمیدونم چی میگف ولی یه جاییش ُ بلند گف !
انگار خودش تاحالا وضعیت اورژانسی نداشته !
بعد من از دست خنده برداشتم رفتم تلویزیون ُ روشن کردم .. زدم شبکه ای که همیشه من ُ سرگرم میکرد .. پویـــــــــــــــآ !
داشت از این کارتونای 2 ، 3 ساعته میداد فک کنم اسمش بلکا ُ استرکا بود !
داشتم میدیدم که پــارمیدا جیغ زد .. تند رفتم توی آشپز خونه .. اتفاق خاصی نیوفتاده بود ..
- دختر تو دیوونه شدی ؟
- این چیه ؟
و به بیسکوییت اشاره کرد ..
- بیسکوییت ..
- برده بودی واسه آرین ؟
شونه ای بالا انداختم ..
- نه !
- مگه امروز نمیومد تهران ؟
- چرا .. رفتم !
من ُ برد روی مبل نشوند ..
- خوب تعریف کن ..
- ولم کرد !
با تعجب نگاهم کرد .. !
- اووففف پاری .. من هیچ حسی بهش نداشتم ! تازه اون بچه دارِ ِ !
جیغ زد ..
- بچـــــــــــــه ؟
بعد از قطع کردن گوشی شروع کردم با خودم آهنگ خوندن درباره پارمیدا ..
پارمیدا چقدر خــره .. _ پارمــیدا چقــداسکل ِ .__.
همینطوری که داشتم میخوندم یکی همش تند تند در میزد .. پارمیدا بود ؟
- بله ؟
- غزل منم زود درو باز کن بدووووووووووو
در ُ براش باز کردم .. حلال زاده !
پـآرمیدا زود اومد توی خونه در ُ محکم بست .. جورابا یه جا پرت کرد ، مانتوشم یه جـا و شالشم یه جا ..
بلند داد زدم
- چـــــته ؟
- وضعیت اورژانـسی دختر ..
تا این ُ گفت زدم زیر خنده [تصویر: -2-06-.gif] !
اومد بیرون ..
- آخیش چقدر بده وضعیت اورژانسی داشته باشی ُ نتونی کاری کنی .. خـدا پدر ُ مادر کاشف توالت ُ بیامرزه .. صلوآت ..
بعد که روش به من افتاد ..
- هه هه هه رو آب بخندی ! بعد داشت آروم با خودش غرغر میکرد نمیدونم چی میگف ولی یه جاییش ُ بلند گف !
انگار خودش تاحالا وضعیت اورژانسی نداشته !
بعد من از دست خنده برداشتم رفتم تلویزیون ُ روشن کردم .. زدم شبکه ای که همیشه من ُ سرگرم میکرد .. پویـــــــــــــــآ !
داشت از این کارتونای 2 ، 3 ساعته میداد فک کنم اسمش بلکا ُ استرکا بود !
داشتم میدیدم که پــارمیدا جیغ زد .. تند رفتم توی آشپز خونه .. اتفاق خاصی نیوفتاده بود ..
- دختر تو دیوونه شدی ؟
- این چیه ؟
و به بیسکوییت اشاره کرد ..
- بیسکوییت ..
- برده بودی واسه آرین ؟
شونه ای بالا انداختم ..
- نه !
- مگه امروز نمیومد تهران ؟
- چرا .. رفتم !
من ُ برد روی مبل نشوند ..
- خوب تعریف کن ..
- ولم کرد !
با تعجب نگاهم کرد .. !
- اووففف پاری .. من هیچ حسی بهش نداشتم ! تازه اون بچه دارِ ِ !
جیغ زد ..
- بچـــــــــــــه ؟