(رمـان عشق ُ سـادگی ) ..
شخصیتای داستانش کاملا واقعی .. !
یه چیزایی بین دُنیای واقعی ُ مجازی (: !
من ُ پارمیدا سعی میکنیمـ رمان ُ بهتر ُ بهتر کنیم ._. .. !
طراح جلد هم اسمش علی هست :| ..
خدا خیرش بده :| .. !
مُقــدمه .. :
مــقدمه :
نمیدانم شاید روزی…
اتفاقی…در کنار نیمه گمشدمان یکدیگر را ببینیم…
اولین نگاهمان دیدنی است!
شاید روز آخر باشد
شاید نگاه آخر باشد
تو را نمی دانم غیرتت بگذارد یا نه، اما من مثل همیشه لفتش می دهم…
طولش می دهم نگاه کردن تو را…
خودم را به زمین می اندازم!
مثل قدیم ها نگرانم میشوی؟
ای کاش تو دستم را بگیری بلندم کنی اما نه…
بگذار از زمین نگاهت کنم…من هنوز هم که هنوز است تو را می پرستم…
چه زود این رویای کوتاه تمام شد!…
دیدار بعدی ما (اتفاقی، ناگهانی، شاید، اما، اگر…)
و چه محال است دیـــدار بعدی
خُلاصــــه :
خلاصه :
دختری بـه نـام غزل بـا نآمزدش بهمـ میزنه ُ تصادفی با پسری به اسم سیامـک آشنـا میشه !
و غزل برای خشگذرونی بـا دوستش و دیدن فآمیل به مدت 2 مـاه به پـاریس میره .. که اصل مآجرا از پـاریس شروع میشه .. ( مثلا ! (: )
توی این چند قسمت اول با شخصیت غزل و پارمیدا کـامل آشنـا میشید !
شخصیتای داستانش کاملا واقعی .. !
یه چیزایی بین دُنیای واقعی ُ مجازی (: !
من ُ پارمیدا سعی میکنیمـ رمان ُ بهتر ُ بهتر کنیم ._. .. !
طراح جلد هم اسمش علی هست :| ..
خدا خیرش بده :| .. !
مُقــدمه .. :
مــقدمه :
نمیدانم شاید روزی…
اتفاقی…در کنار نیمه گمشدمان یکدیگر را ببینیم…
اولین نگاهمان دیدنی است!
شاید روز آخر باشد
شاید نگاه آخر باشد
تو را نمی دانم غیرتت بگذارد یا نه، اما من مثل همیشه لفتش می دهم…
طولش می دهم نگاه کردن تو را…
خودم را به زمین می اندازم!
مثل قدیم ها نگرانم میشوی؟
ای کاش تو دستم را بگیری بلندم کنی اما نه…
بگذار از زمین نگاهت کنم…من هنوز هم که هنوز است تو را می پرستم…
چه زود این رویای کوتاه تمام شد!…
دیدار بعدی ما (اتفاقی، ناگهانی، شاید، اما، اگر…)
و چه محال است دیـــدار بعدی
خُلاصــــه :
خلاصه :
دختری بـه نـام غزل بـا نآمزدش بهمـ میزنه ُ تصادفی با پسری به اسم سیامـک آشنـا میشه !
و غزل برای خشگذرونی بـا دوستش و دیدن فآمیل به مدت 2 مـاه به پـاریس میره .. که اصل مآجرا از پـاریس شروع میشه .. ( مثلا ! (: )
توی این چند قسمت اول با شخصیت غزل و پارمیدا کـامل آشنـا میشید !