امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خـنـده هـآیِ مـصـنـوعـی | ✘sArA✘

#8
_ پیاده میریم ؟
_ نه ، با موتور من
_ مفید تو شریعتیه دیگه ؟
_ آره
میترسیدم ! قرار بود جایی برم که حتی پلیسام جرئت نزدیک شدن بشو نداشتن. اما هیچ اتفاقی نیفتاد نه اون روز نه روزهایِ بعد اون که با سهیل تمرین داشتم. تو یه یکی ازین تمرینا آرش و دیدم و بهش گفتم میخوام توی بهار دزدی کنم. اونم گفت باید حداقل 20% پولی که گیرم میادو بش بدم. اما بعد ها وقتی فهمید پولو برای خرج بیمارستان میخوام بم پیشنهاد داد که هر روز هر پولی که گیرمون میادو یکی کنیم و نصف نصف تقسیم ، با این کارش در حق من کلی لطف کرد چون اون از هر نظر از من بهتر بودو پول بیشتری گیرش میومد.با صدای گوشیم به خودم اومدم. آرش بود
_ کــدوم گـــــوری هـسـتــی ؟
_ ( با تعجب ) خونه
_ الان باید خونه باشی ؟ هان ؟ نه ؟ تو الان باید خونه باشی ؟ من به تو چی بگم ؟ هان ؟ با توام چرا حرف نمیزنی ؟ سارا ؟ سارا هوووووی ؟
_ هوی تو کلات مردک ! منتظر بودم شما خفه شی !
_ س*ک باو ! پاشو گمشو بیا دیگه. نگو کپیده بودی میزنم لِت میکنمااا
_ ( با خنده ) نه ، الان میام ، آررررررشی !
_ هـآن ! خر شدم ! بنال.
_با موتور خوشگلت بیار دنـبـآلــم
آرش عاشق موتورش بود ! ینی اگه قوربون صدقه خودش بری میزنه لت میکنه اما اگه قربون صدقه موتورش بری چـنـآن خر میشه ! چـنـآن خر میشه که دیگه نمیشه ادمش کرد !
_ فک نکن خر شدما ، باشه.
_ (با خنده)پس بای عشقم ( این تیکه کلاممه )
_فارسی عزیزم فارسی ! خـدانـگـهـدار !
_(باحرص) خ د ا ن گ ه د ا ر
و گوشیو قطع کردم. سریع پریدم تو اتاق و تا لباس انتخاب کنم ، یه تیشترت مشکی که روش نوشته های رنگ و وارنگ داش و برداشتم با با شلوار جین مشکی لوله و سریع پوشیدم روی تیشرتمم یه مانتومشکی فوق کوتاهم پوشیدم که تا وسط رونم میومد و شال قرمزم و رو سرم انداختم و بدون هیچ ارایشی به سمت پله ها دوودم. آرش با موتورش دم در بود.
_جونم سرعت ، ینی عاشق این کاراتم
_ چاکرم داش آرش
اون قدر تند میروند که راهه یه ربعه رو پنج دقیقه ای طی کردیم.رفتیم بالا یه زنه منو برد تو الاتقی که باید لباس عوض میکردم و قبل اینکه وارد اتاق شم آرش بم گفت منتظرم میمونه منم سریع پریدم تو اتاق و مانتو شالم و در اوردم و آویزون کردم و دستی به موهای پسرونم کشیدم و بیرون رفتم آرش تا من و دید چشمک زد با لحن شیطنت آمیزش ..
_ جوووووون عجب چیزی شدی
دستم و مشت کردم و جلو بردم اونم دستش و مشت کرد و کوبوند به مشتم !
_ پس خودت و ندیدی پسر
پاسخ
 سپاس شده توسط آویـــسـا ، ( lιεβ ) ، L²evi ، # αпGεʟ ، ×ИамеLеsS× ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: خـنـده هـآیِ مـصـنـوعـی | ✘sArA✘ - Tɪɢʜᴛ - 24-07-2015، 17:38


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان