20-07-2015، 21:21
یکم اونور تر از در سمت چپ آشپزخونه بود ، سمت راسته خونم اتاق خوآب منو سحر که کردمش انباری ، روبه روی اتاق من اتاق مامانم اینا بود که الان شده بود اتاق من ، مابین اتاقام دستشویی بود.رو کاناپه ولو شدم به چند ماه گذشته فکر کردم وقتی به خونه برگشتم به هیچکس زنگ نزدم بیمارستانم بخاطر نابود شدن گوشیامون تو تصادف دستش به جایی بند نبود ، منم با ملاقت با رییس یمارستان تونستم راضیش کنم که ازم سفته داشته باشه تا بتونم اون 30 میلیونو جور کنم. بعد از برگشتن به خونه فهمیدم همسایه هامون عوض شدن ، همینجا در جا از خدا تشکر کردم که منو از دست اون خاله زنکا نجات داد ! قشنگ یادمه تا رسیدم خونه رفتم حمام تو اون شیش ماهی که تو بیمارستان بودم (برای دوره های فزیوتراپی و...) برای این لحظات نقشه کشیده بودم. بعد از حموم مجبور شدم یکی از لباسای قدیمیمو بپوشم و به سمت پاساژاندیشه برم . اونجام بعد خریده چند تا شلوار بگی و اس لش و چند تا مانتو و چند تا بلوز استین بُلند مشکی بلند و گشاد ! و چند تا کلاه کپ و آل استاره ساق بلند و ساق کوتاه ازون جا بیرون اومدم خرج زیادی رو دستم گذاشت اما مجبور بودم بیشتر ازینام خرج کنم چون در برابر اون 30 میلیون هیچ بود ...ازونجا سریع به خونه رفتمو یه تیپ باحال لش زدم و رفتم طرف پارک محلمون ( پارک بهار ) اونجا چند نفریو که میخواستم ببینمو دیدم ! به طرف سردستشون رفتموبدون سلام (این چن تا شخصیت با اسم ارجمند تخیلیه چون نمیشناسمشون)
_ یکی و میخوام بهم چاقو کشی یادم بده
_ حـتــمـا ، اصن من تقدیم تو
نیشخند زدم
_ الان خواستی بفهمی اهل دعوام یا نه ؟! الان بیخال شو چون حالش نی اما بعدا حـتــمـا ، الان فقط به یکی بگو به من کار با چاقو و کتک کاری یاد بده ، هر چقدرم بخواد بش میدم !
ابروشو بالا انداخت
_ هر چقدر؟
با اینکه پول نداشتم ...
_هرچقدر!
_باشه ، 5 میلیون
لعنتی !
_ باشه ، قبوله
_ سهیل(ارجمند) تو برو
نگاش کردم قبلا تعریفشو شنیده بودم مخصوصا چشای آبیش
_ بآشه
_ من جا ندارم ، جا باید از خودتون باشه
_ اوکی ، مشکلی نیس ( لحنشو بدجنس کرد ) میبرمت ساختمون مفید
اوه مای گاد ! ساختمون مفید ! تا حالا از نزدیک ندیده بودمش ، شنیده بودم خرابس و حتی پلیسام میترسن برن داخلش
_ اوکی ، من مشکلی ندارم ، خوبه
صدای ارجمند بلند شد
_ منم اینجا آدمما ، خونه ی من بهتره
و نگاه شیطنت آمیزی بهم انداخت ، منم به صدام خنده دآدم باید باهاشون راحت میشدم وگرنه نمیتونستم دووم بیارم .
_ نــــــه ، ممنون همون ساختمون بهتره
قهقهشون بلند شد ! مثه دیوای دو سر میخندیدن ! هر کی رد میشد یه نگاه بدم به من مینداخت !
_ اهم اهم ، عب نداره جلسه اول و الان بریم برگذار کنیم ؟
نگاهی بم انداخت
_ مطمئنی ؟
_ آره
_ باشه حرفی نیس ، سهیل باش برو توانباری ساختمون یادش بده
_ باشه ، بریم
_ رآسی ، اسمت چیه ؟
_ سارا
_اوکی ، برو
همینطور که داشتیم به طرف ورودی پارک میرفتیم از ارجمند پرسیدم
_ یکی و میخوام بهم چاقو کشی یادم بده
_ حـتــمـا ، اصن من تقدیم تو
نیشخند زدم
_ الان خواستی بفهمی اهل دعوام یا نه ؟! الان بیخال شو چون حالش نی اما بعدا حـتــمـا ، الان فقط به یکی بگو به من کار با چاقو و کتک کاری یاد بده ، هر چقدرم بخواد بش میدم !
ابروشو بالا انداخت
_ هر چقدر؟
با اینکه پول نداشتم ...
_هرچقدر!
_باشه ، 5 میلیون
لعنتی !
_ باشه ، قبوله
_ سهیل(ارجمند) تو برو
نگاش کردم قبلا تعریفشو شنیده بودم مخصوصا چشای آبیش
_ بآشه
_ من جا ندارم ، جا باید از خودتون باشه
_ اوکی ، مشکلی نیس ( لحنشو بدجنس کرد ) میبرمت ساختمون مفید
اوه مای گاد ! ساختمون مفید ! تا حالا از نزدیک ندیده بودمش ، شنیده بودم خرابس و حتی پلیسام میترسن برن داخلش
_ اوکی ، من مشکلی ندارم ، خوبه
صدای ارجمند بلند شد
_ منم اینجا آدمما ، خونه ی من بهتره
و نگاه شیطنت آمیزی بهم انداخت ، منم به صدام خنده دآدم باید باهاشون راحت میشدم وگرنه نمیتونستم دووم بیارم .
_ نــــــه ، ممنون همون ساختمون بهتره
قهقهشون بلند شد ! مثه دیوای دو سر میخندیدن ! هر کی رد میشد یه نگاه بدم به من مینداخت !
_ اهم اهم ، عب نداره جلسه اول و الان بریم برگذار کنیم ؟
نگاهی بم انداخت
_ مطمئنی ؟
_ آره
_ باشه حرفی نیس ، سهیل باش برو توانباری ساختمون یادش بده
_ باشه ، بریم
_ رآسی ، اسمت چیه ؟
_ سارا
_اوکی ، برو
همینطور که داشتیم به طرف ورودی پارک میرفتیم از ارجمند پرسیدم